البته این موضوع فقط برای عکاسی از طبیعت نیست و عکاسی از موضوعات دیگر نیز میتواند همین تاثیر را داشته باشد. دوم نیز اینکه هنر عکاسی میتواند برای بسیاری از افراد راهی برای بیان احساسات و یا وضعیت ذهنی باشد که به زبان آوردن آن بسیار سخت باشد. هنردرمانگرها مدت زمان زیادی است که این موضوع را کشف کردهاند و هر روزه عکاسان بیشتری به ارزشهای درمانی عکاسی پی میبرند.
هنگامی که پائول این عکس را از Loch Etive گرفت، مشکلات زیادی داشت. در این عکس همانطور که هوا رو به تنگ شدن است، میتوان یک حس پیشگویی را مشاهده کرد. خود پائول در این مورد گفته است: “من از نوردهی طولانی استفاده کردم تا احساسی از آرامشی که به دنبال آن بودم را به بیننده انتقال دهم.”
روزهایی که مشکلات روانی فقط مخصوص اقلیت کمی از جامعه بود گذشته است و طبق تحقیقات موجود در بریتانیا حساسیتهای روحی خیلی فراگیر شدهاند. طبق این تحقیقات هر ساله تقریبا از هر 4 بریتانیایی یک نفر دچار مشکلات روحی میشود در حالی که در انگلستان به صورت هفتگی از هر 6 نفر، یک نفر دچار اختلالات اضطراب و یا افسردگی میشود.
با توجه به جمعیت 65 میلیون نفری انگلستان و بریتانیا این آمار نشان دهنده این است که افراد زیادی از جامعه با این بیماریها دست و پنجه نرم میکنند. با اینکه ممکن است تعداد زیادی از شما از این موضوع اطلاع داشته باشید، بهتر است بدانید که هنر عکاسی به عنوان یک سلاح قدرتمند در برابر اضطراب، استرس و یا دیگر اختلالات روانی به شمار میرود.
دیوار هادریان، گرفته شده توسط نور ماه با استفاده از پانورامای هفت تکه. پائول سندرز در باره این عکس میگوید: “هنگامی که خیلی احساس ضعف میکنم علاقه زیادی به عکاسی در شب دارم. ثبت این عکس ده ساعت زمان برد و ریتم عکس نشان میدهد که روزهای اخیر برای من چگونه گذشته است.
آرام باش و نفس بکش
یکی از افرادی که چنین مشکلی دارد پائول سندرز میباشد. او یک عکاس منظره، رهبر کارگاه و عکاس فوجیفیلم میباشد. او توضیح میدهد که: ” من همیشه یک عکاس بودهام، بیشتر عکاس خبری و ورزشی بودهام و در آخر نیز برای یک روزنامه ملی به عنوان ویرایشگر عکس کار میکردم. به نظر میرسید که این کار رویایی من است ولی استرس انباشته شده و فشار کار باعث شد که دچار یک به هم ریختگی عصبی شوم. من وارد یک مارپیچ شدم، که باعث خودزنی و در آخر تلاش برای خودکشی در سال 2012 شد.
پائول خیلی بیپرده در مورد مشکلات خودش صحبت میکند و خیلی مشتاق است که به دیگر افراد با مشکلات روانی نشان دهد که هنر عکاسی چطور به او کمک کرده است. او میگوید: “فقط هنگامی که کسی به من گفت چقدر میتوانم خلاق باشم، باعث شد از خودکشی دست بکشم. من فکر میکردم فردی مثل من که در اواسط 40 سالگی بودم را کسی نمیدید، و حرف زدن در مورد احساسات و مشکلاتی که داشتم برای من سخت بود.
هنگامی که مشاور پائول از او پرسید چرا از وقتی به روش خاصی عکاسی میکرد مشکلات او سادهتر شدند. ” مشخص شد کاری که من میکردم، جستجو برای آرامش بود. در آن زمان سر من مانند یک رادیوی خراب بود. من واقعا نمیتوانستم به صحبتهای بقیه گوش کنم. هنگامی که بیرون در حال عکاسی بودم، کاملا بر روی خلق یک عکس تمرکز میکردم، مغزم شروع به باز شدن میکرد. هنگامی که عکس میگیرید باید کاملا در آن لحظه باشید. پروسه گرفتن یک عکس میتواند خیلی سودمند باشد، زیرا شما را آرام میکند و ذهن شما خیلی صلحطلبتر میشود. هنگامی که درحال ثبت یک عکس با نوردهی طولانی هستم، باید صبور باشم؛ این پروسه من را مجبور میکند که بنشینم و در آرامش نفس بکشم. در این حالت افسردگی هنوز هم سراغ من میآید ولی هیچ شباهتی با وقتهای دیگر ندارد.”
مطلب مرتبط:
– ۸ اشتباه ساده برای خراب کردن عکسهای منظره
– تنظیمات دوربین برای عکاسی از غروب پاییز
همانطور که پیشتر گفته شد، اثرات درمانی هنر عکاسی فقط محدود به عکاسی منظره نیست. در صورتی که بتوانید از هنر عکاسی در راههایی به جز پول درآوردن و یا برنده شدن در مسابقات استفاده کنید، میتواند کمک زیادی به شما کند. شما تصاویری میگیرید که از شما یک رونوشت تهیه میکنند و با استفاده از آنها میتوانید موضوعات مختلف را فراموش کنید.
پائول خالی بودن این عکس که در شیرنه، رومانی گرفته شده است را به عنوان راهی برای ابراز تنهایی که احساس میکند تشخیص میدهد. من این حقیقت که درخت پشتیبان دارد و فنس ها نیز به آن جهت میدهند را دوست دارم.
همهچیز را ساده نگه دار
پائول علاقه زیادی دارد تا بیشتر در مورد اینکه چگونه هنر عکاسی میتواند به شما کمک کند تا احساسات خودتان را انتقال دهید صحبت کند.
” به نظر من بیان احساسات با استفاده یک عکس خیلی آسانتر از به زبان آوردن آن میباشد. یک عکس میتواند احساس انزوا، سردرگمی و تنهایی را نشان دهد. با اینحال اصلا مهم نیست که دیگران بر این عقیده نباشند. از همینرو تا هنگامی که بتواند احساسات خودتان را داخل عکستان ببینید، به عنوان بخشی از پروسه درمان به حساب میآید.”
برای پائول خلق یک تصویر واقعی است که هنر عکاسی را از دیگر سرگرمی ها که به مغز و بدن سود میرساند، مانند دویدن یا پیاده روی جدا میسازد. این سرگرمیها به شما کمک میکنند که مغز خودتان را آزاد کنید، ولی با استفاده از آنها نمیتوانید احساسات خودتان را به صورت کامل بیان کنید.
همچنین در عکاسی باید کاملا احساسات واقعی خودتان را در حین ثبت عکس انتقال دهید. برای مثال من خیلی ناراحت بودم که عکسهای منظرهای که میگیرم شبیه عکسهای جو کرنیش نیست ولی متوجه شدم که این موضوع به دلیل این است که از لحاظ احساسی و ذهنی نسبت به جو من در یک مکان دیگر بودم.
برای من دنیا سیاه و سفید است و من میتوانم این را در عکسهای خودم ابراز کنم. من معمولا نمیتوانم به دوستم زنگ بزنم و در مورد احساساتم صحبت کنم ولی در صورتی که آنها از من بخواهند، میتوانم عکسم را برایشان ارسال کنم و آنها بفهمند که احساسات من چگونه است.
پائول به صورت متقاعدکنندهای در مورد اینکه چگونه هنر عکاسی به او کمک کرده است صحبت میکند ولی کارکردن به عنوان یک عکاس منظره خویشفرما و رهبر دوره باعث شدهاست که با توجه به پائین آمدن سطح دستمزد، افزایش رقابت، دزدیهای هنری و دیگر مشکلات استرس او بیشتر شود.
او میگوید که اینکار میتواند استرسزا باشد ولی سه سال قبل تصمیم گرفتم که کارهای تبلیغاتی خودم را کنار بگذارم و دیگر کمیسیون نیز دریافت نمیکنم، من مخارج زندگیام را کاهش داده ام و یک خانه کوچکتر با رهن کمتر گرفتهام؛ با این روش توانستهام کنترل کارهایی که به استرس و افسردگی منجر میشوند را در دست بگیرم. با توجه به کارهایی که من میکنم درآمدم هیچوقت قرار نیست بیشتر شود ولی من آدم مادیگرایی نیستم. امروز من به قرقیزستان سفر میکنم تا لوکیشنهای کارگاه را بررسی کنم و مقداری استرس دارم ولی میدانم که هنگامی که درحال عکاسی هستم، استرس و افسردگیام از بین میرود.
به عنوان یک رهبر کارگاه، پائول متوجه شده است که کمک کردن به دیگران با استفاده از عکاسی نیز بسیار نتیجهبخش است.
“من با کمک کردن به دیگران، الهام میگیرم. اینکه بتوانم از تجربهام به عنوان یک عکاس استفاده کنم خیلی خوب است و الان زندگیام بسیار با ارزشتر شده است. اکنون من فاصله زیادی با زمانی که به پائین انداختن خودم از پل فکر میکردم دارم. من سخنرانی میکنم و پس از آن افراد زیادی به سراغ من میآیند. آنها میگویند که داستان من تاثیر زیادی بر روی آنها گذاشته است. ممکن است این افراد خودشان از بیماریهای روانی رنج ببرند و یا یکی از افراد خانواده و یا دوستانشان به این مشکل دچار شده بودند. من فقط یک آدم معمولی هستم که مشکل آنها را داشتهام، به همین دلیل آنها میتوانند به راحتی با من ارتباط برقرار کنند.
مطمئنا علاقه پائول به این موضوع باعث شده است دورههای عمومی بیشتری در مورد هنر عکاسی و ذهنآگاهی برگزار کند.” مهم نیست که توانایی فنی یا یک دوربین حرفهای ندارید، زیرا میتوانید احساسات خودتان را با استفاده از یک تلفن هوشمند نیز بیان کنید. صرف کردن روزانه 10 دقیقه برای دیدن مناظر، حس کردن بوها و یا شنیدن صداها میتواند نحوه گذراندن روز را برای شما بهبود ببخشد.”
پائول این عکس را از یک جعبه میوه گرفته است که روی آن برچسب “میوه زشت” خورده بود.” مردم خوشحال میشوند که به دیگران برچسب بزنند و آنها وارد انزوا کنند. بیماری ذهنی خیلی منزوی کننده است.”
کوچک بودن زیباست
اگر منظرههای عریض به پائول سندرز کمک کردند، دنیای کوچک عکاسی ماکرو باعث آرامش مت دو که دچار استرس، افسردگی، اضطراب و پارانویا حاد بود، شد. مت میگوید:
” با اینکه مشاوره به من کمک کرد، میدانستم که به چیزی نیاز دارم تا ذهن خودم را مشغول نگه دارم. من چند ماه بود که دوربین داشتم ولی کار خاصی با آن نمیکردم؛ تا اینکه یک تالار گفتگوی عکاسی فوقالعاده به اسم Talk Photography پیدا کردم. همچنین شروع به خواندن مجلههای عکاسی کردم که باعث شد علاقه خاموش من شروع به نمایان شدن کند. از اولین روزی که دوربین دست گرفتم میدانستم که احساس خیلی بهتری دارم.”
چیزی که باعث شد عکاسی ماکرو چنین اثر درمانی داشته باشد چه بود؟ ” نگاه کردن داخل این لنز به من یک دید از دنیای کوچک، یک دنیای جدید داد. دنیایی که تمام استرسها و نگرانیهای من از بین رفت. با هر عکسی که میگرفتم همه چیز از حرکت میایستاد و فقط من بودم با سوژهای که در مقابلم بود. تنها نویز صدای نفسهایم بود که به محض اینکه من شروع به فوکوس و تمرکز میکردم و منتظر لحظه مناسب میماندم آهستهتر میشد. پس از آن نگاه کردن به لحظهای که ثبت کرده بودم باعث خوشحالی و سرافرازی من میشد.
بیشتر بخوانید: چرا تمرین عکاسی ماکرو برای تمامی عکاسان لازم است؟
برای مت مانند پائول هرگونه صحبت درمورد درمان شدن، خیلی نابالغانه است. ” اخیرا من دوباره دچار افسردگی شدم. این بار به اندازه بار اولی که متوجه شدم بد نبود ولی میتوانستم آمدنش را احساس کنم. برای مدتی دوربین در دست نگرفتم و هنگامی که وقت آزاد داشتم، فقط مینشستم و هیچ کاری نمیکردم. تصمیم گرفتم بلاگی را که چند سال پیش در مورد افسردگیام نوشته بودم را بخوانم که باعث شد متوجه شوم که عکاسی کلید برگشتن به روزهای خوب است. یک روز صبح دوربینام را برداشتم و بیرون رفتم. آنجا بود که احساس کردم خیلی حالم بهتر شده است. اکنون هنر عکاسی پزشک من است.”
برای مت دو توجه و اهمیتی که برای گرفتن عکسهای ماکرو از حشرات لازم است، خیلی درمانگر است. این دنیای کوچک فراتر از مشکلات روزانه او هستند.
بیشتر بخوانید: راهنمایی عکاسان برای کمپ زدن در طبیعت
دیدگاه درمانگر
سیمون کراولی یک مشاور و کارشناس است که به منافع درمانی هنر عکاسی اعتقاد زیادی دارد.
بهترین راه برای کمک به افرادی که مشکلات روحی دارند علیالخصوص کسانی که با افسردگی و اضطراب دست و پنجه نرم میکنند چیست؟
عکاسی به ما کمک میکند که برای مدتی بایستیم و دنیا را نظاره کنیم. ترغیب شدن برای توجه همین جایی که هستید و همین لحظه باعث میشود ذهنآگاهی آسان تر شود که استرس و اضطراب را کاهش میدهد. همچنین عکسها میتوانند به عنوان راهی برای برقراری ارتباط شناخته شوند.
برخی اوقات ممکن است به زبان آوردن و یا حتی پیدا کردن کلمات مناسب برای بیان احساسات کار بسیار سختی باشد. ممکن است سخن درمانی سنتی چیزی نباشد که کسی با مشکلات روانی، توانایی درگیر شدن با آن را داشته باشد. عکسها در برخی اوقات میتوانند برای نشان دادن دنیای داخلی ما به کار روند. در یک جلسه درمانی میتوان از عکسها برای بیان میزان سلامتی استفاده شود.
عکاسی را به بیمارانی که تجربه قبلی زیادی ندارند هم توصیه میکنید یا این کار بر روی کسانی که تجربه عکاسی دارند نتیجه بهتری میدهد؟
من با بیمارانی کار کردهام که هیچ علاقه قبلی به عکاسی نداشتهاند. همچنین با عکاسهای حرفهای هم کار کردهام. هر بیمار از ابزارهای گفته شده به نحوی استفاده میکند که راحتتر است. اثر درمانی عکاسی بسته به اینکه عکاسی برای هرفرد چه معنیای دارد متفاوت است. همچنین این اثر بستگی به احساساتی دارد که هنگام گرفتن عکس در فرد برانگیخته میشود.
این احتمال وجود دارد که بیمار با جملاتی مانند “من هیجوقت موفق نمیشوم” عکاسی را تبدیل به یک مشکل جدید برای خودش کند؟
مانند همه هنرها عکاسی هم یک هنر ذهنی است، به همین دلیل ممکن است چیزی که برای یک نفر خیلی لذت بخش باشد برای فرد دیگر هیچ ارزشی نداشته باشد. من علاقه دارم که توجه بیمار را از نتیجه نهایی پرت کنم و بیشتر حواس او را به لحظه متمرکز کنم. تکنیک و کیفیت عکس مهم نیست. من اصلا خلاق نیستم، ولی فهمیدهام که هنر عکاسی ابزار بسیار خوبی برای آگاهی از احساسات خودم است.
به نظر تو مزایای این روش به دلیل این است که افراد میتوانند احساسات خودشان را بیان کنند یا به این خاطر است که می توانند بیرون بودن با دوربین را حس کنند و به این فکر کنند که چگونه میتوانند یک عکس خوب بگیرند؟
به نظر من بیرون بودن و دور بودن از دنیای گیجکننده خیلی ارزشمند است. اکثر ما در یک دنیایی سریع زندگی میکنیم که تلفنهمراه همیشه در کنارمان قرار دارد، ایمیلهای زیادی دریافت میکنیم و شبکههای اجتماعی نیز فقط یک کلیک با ما فاصله دارند. اینکه بتوانید یک مدتی را دور از این فضا باشید، اغلب اوقات مزایای بسیار زیادی دارد. در این مدت زمان میتوانید کاملا خودتان باشید نه یک کارگر یا کارفرما و یا یک پدر یا همسر.
بیرون بودن و ورزش کردن (مانند پیاده روی تا لوکیشن) مواد شیمیایی موجود در مغز را آزاد میکند که باعث میشود احساس خوبی داشته باشید. این کار میتواند به خواب شما هم کمک کند که یکی از مشکلاتی است که اکثر افراد با بیماریهای روحی از آن رنج میبرند. علاوه بر آن امکان تمرکز بر روی احساس و خلق چیزی که نشانگر حال ما در لحظه است و امکان بیان کردن احساساتمان را فراهم کند یکی دیگر از مزایای هنر عکاسی میباشد.
در یک رابطه درمانی، میتوانیم از عکسها برای کاوش احساسات و تلاش برای بهبودی استفاده کنیم. صحبت کردن در مورد احساسات و شنیده شدن، باعث درک کردن شما میشود و کمک میکند کمتر احساس تنهایی کنید. فکر کردن در مورد تنظیمات و تکنیک برای کسانی که علاقه به هنر عکاسی دارند نیز یک نکته مثبت است. لذت بردن از خودتان نیز باعث میشود استرستان کاهش یابد و مانع از تمرکز کردن بر روی نگرانیهایتان شود.
صحبت دیگری ندارید؟
هنر عکاسی به افراد کمک میکند احساسات و یا هر موضوع دیگری را با استفاده از کارهای خلاقانه به جای صحبت کردن انتقال دهند. من این روش را برای افرادی که احساس میکنند غیرقابل دسترس هستند و یا برای افرادی که صحبت کردن و یا به یادآوری تجربههای دردناک برایشان سخت است را مفید میدانم. قسمت خلاقانه مغز ما تفاوت زیادی با قسمتی که برای حرف زدن از آن استفاده میکنیم دارد. این قسمت به ما کمک میکند تا به قسمتهای محافظتشده و یا ناخودآگاه خودمان که اغلب مشکلات سایکولوژی از آنجا نشات میگیرید دسترسی داشته باشیم. به همین دلیل قدرت پروسه عکاسی نباید دستکم گرفته شود.
عالی بود این متن و آگاهانه سپاس