چرا لنز ها ی نیکون را دوست نداشتم؟
خیلی سال پیش من عقیده داشتم که لنزهای نیکون، نسبت به همتاهای خودشان در برندهای دیگر، چندان دقیق عمل نمی کنند. واقعیت این است که همیشه نسبت به این لنز ها با ناامیدی نگاه میکردم و اگرچه از کیفیت و شارپنس تصاویر خودم کاملاً راضی بودم، اما همیشه تصور میکردم که این دوربینها صرفاً برای عکاسی پرتره و عروسی ساخته شدهاند. وقتی هم به دور و بر خودم نگاه میکردم، میدیدم که اغلب کسانی که با دوربینهای نیکون کار میکنند، کسانی هستند که عکاسی پرتره، نخستین و مهمترین شاخه عکاسیشان است و کمتر در شاخههای دیگری مانند عکاسی منظره یا خبری کار میکنند.
بیشتر بخوانید: انتخاب بهترین لنز برای عکاسی پرتره
طبیعتاً گروه دیگری از عکاسان مشتاق نیکون هم کسانی بودند که به سرعت بالای این دوربینها و عایقبندی خوب آنها نیاز داشتند و بیشتر آنها را در ورزشگاهها و استادیومها میدیدیم. در طی این سالها همواره قصد داشتم که در اولین فرصت تغییر برند بدهم و به سراغ برندهای دیگر بروم و این ایده که لنزهای نیکون برای کار پرتره ساخته شدهاند هیچوقت من را رها نکرد.
چند سالی که به عنوان آزمایشگر، روی لنز ها و برندهای دیگر کار میکردم، نهایتاً به این نتیجه رسیدم که برند نیکون را ترک نکنم و به سراغ برندهای دیگر نروم. چون فکر میکردم احتمالاً چیزی را که نیکون نمیتواند به من بدهد، احتمالاً در برندهای دیگر نیز نمیتوانم پیدا کنم. اما مشکل من با نیکون دقیقاً چه بود؟
مشکل اصلی من با نیکون، در میزان ناخوشایند فلر یا پاشیدگی نوری بود که در اطراف مناطق هایلایت یا نورانی میدیدم. خصوصاً وقتی این روشنایی روی یک پس زمینه تاریک قرار میگرفت بیشتر هم دیده میشد.
وقتی اولین بار با چنین پدیدهای روبرو شدم به شدت تعجب کردم. این دقیقاً مانند زمانی است که لنز شما بر اثر تماس دست و اثر انگشت کمی چرب شده است. نوع خاصی از پراکندگی نور در اطراف مناطق روشن که حتی از بعضی عکاسان شنیده بودم که این اتفاق همان دلیلی است که باعث میشود تا عکسهای پرتره نیکون رتوش کمتری لازم داشته باشد و اتفاقاً به همین خاطر هم اغلب نیکونیها اینقدر برای عکاسی پرتره به آن علاقهمند هستند. از نظر من این اتفاق باعث کاهش کیفیت عکس میشد.
تعریف دقیق کیفیت عکس
قبل از اینکه توضیح بیشتری بدهم لازم است اول به روشنی بگویم که منظور من از کیفیت عکس چیست؟ تصور میکنم بسیاری از مردم کیفیت عکس را مترادف رزولوشن آن میدانند. یعنی هرچقدر رزولوشن بالاتر باشد، کیفیت آن هم بیشتر است.
اگرچه این گفته تا حدودی صحیح است، اما ابهامات زیادی پیرامون آن وجود دارد. یکی از این ابهامات به اندازه کوچک حسگرهای موبایل و رزولوشن بالای آن برمیگردد که باعث میشود تا یک عکس با رزولوشن زیاد، بیکیفیت باشد. متأسفانه اغلب این افراد، این ایده را از رزولوشن موبایلهایشان میگیرند.
دوما این واقعیت که اغلب ما به عکسهایی بزرگتر از 8 مگاپیکسل نیازی نداریم باعث میشود که عکاسان به دنبال چیزی فراتر از رزولوشن بروند. سالها پیش من عکسهای یک کمپین تبلیغاتی را با یک دوربین 6 مگاپیکسلی ثبت کردم و جالب اینکه تقریباً همه آنها نیز نسخههای مخصوص چاپ بودند.
دقیقاً برخلاف این گفته، امروز با تلفنهایی روبرو هستیم که دارای دوربینهایی با رزولوشن بالاتر از 20 مگاپیکسل هستند و متأسفانه همچنان وقتی عکسهایشان را چاپ میکنیم کیفیت پایین آنها برایمان تعجب آور است.
اما چه چیزی باعث میشود تا ما کیفیت یک عکس را بالا بدانیم. در واقع در اینجا موارد دیگری مانند میزان دریافت نور حسگر و کیفیت اپتیک لنزی که در مقابل آن قرار دارد نیز اهمیت دارد.
آنچه که باعث میشد تا عکسهای دوربین 6 مگاپیکسلی DSLR من بالا باشد، به لنز فوقالعادهای که روی دوربین قرار داشت نیز بستگی دارد.
عکسهای من با این لنز هم نوردهی خوبی داشتند و میزان جدایش سوژهها از زمینه آنقدر بسیار عالی بود و به همین دلیل کیفیت عکسها در حالت چاپ شده هم کافی به نظر میرسید.چیزی که باعث میشود تا رزولوشن 20 مگاپیکسلی یک دوربین موبایل برای تولید یک عکس عالی کافی نباشد، حسگر بسیار کوچک این دوربینها و لنز کوچک و ضعیفی است که در جلوی دوربین قرار میگیرد تا دوربین بتواند در جیب شما جا بگیرد.
اما در هر حال، عمق رنگهای نیکون آنقدر عالی بود که باعث شد تا نهایتاً روی همین برند باقی بمانم و آن را ترک نکنم. پردازش رنگها در نیکون به قدری باکیفیت و دقیق و زنده بود که به خاطر آن ، از اتفاق عجیب پراکندگی نور در اطراف مناطق هایلایت صرفنظر کردم و استفاده از لنزهای نیکون را ادامه دادم.
اما امروز میتوانم به جرات بگویم که من واقعاً درباره لنزهای نیکون اشتباه میکردم.
لنزهای نیکون اشکالی نداشتند
سال پیش یک دوربین نیکون D850 به من پیشنهاد شد که با اختلاف قیمت نسبتاً کمی میتوانستم آن را با دوربین نیکون D610 خودم عوض کنم. طبیعتاً نمیشود به راحتی از این پیشنهاد گذشت و به همین دلیل هم بدنه دوربینم را پس از سالها تعویض کردم. راستش من از این خورههای عکاسی نیستم که دو تا دوربین را در مقابل هم میگذارند و جز به جز آنها را با هم مقایسه میکنند تا به اختلافها و برتریهای هر کدام برسند.
دوربین برای من مانند یک چکش برای یک نجار است. دقیقاً یک ابزار کار که قرار است با آن کارهایم را انجام دهم. من معتقدم که تعویض تجهیزات، من را تبدیل به عکاس بهتری نمیکند و به همین دلیل هم تا زمانی که کاری که میخواهم را درست انجام میدهد به ندرت ممکن است بخواهم هیچ قسمتی از مجموعهام را تعویض کنم.
وقتی این دوربین جدید را گرفتم نیز دوباره همان کارهای قدیمیام را ادامه میدادم. اما به زودی متوجه یک تفاوت عمده بین این دوربین جدید و دوربین قبلیام شدم. دوربین جدیدم از نظر امکانات یک هیولا محسوب میشد.
اما چیزی که من را شگفتزده کرد، کیفیت بالا و امکانات بیشتر آن نسبت به مدل قبلی نبود. بلکه با مقایسه عکسهای این دو دوربین، به این نتیجه رسیدم که تا آن روز، درباره لنزهای نیکون کاملاً اشتباه میکردم. من تازه فهمیدم که مشکلی که تا آن روز با لنزهای نیکون داشتم، نه تقصیر لنز ها ، بلکه دقیقاً تقصیر حسگر نیکون بوده است!
مقایسه لنزهای جدید و قدیمی، در برابر دوربینهای جدید و قدیمی نیکون
من در اینجا چند سری از لنزهای قدیمی و جدیدم را روی دو دوربین نیکون D610 و D850 بستم، تا با مقایسه عکسهایی که از سوژههای یکسان گرفتم، ببینید که چرا من اینقدر نسبت به لنزهای نیکون بدبین بودم و دقیقاً اشکال کار در کجاست. در تصاویر زیر به برقزدگیها یا همان هایلایتهایی که روی پولکها مشخص هستند توجه کنید. این اشکال را روی تمامی لنزهای آزمایش شده میتوانید ببینید. هم لنزهای قدیمی و هم لنزهای جدید نیکون در این آزمایش، نتیجه یکسانی را نشان میدهند.
حالا دیگر به راحتی میتوانیم جواب این سؤال را بدهیم که کدام یک از این دو مقصر هستند: حسگر یا لنزهای نیکون ؟!
اگر میخواهید نتیجه را با دقت بیشتری بررسی کنید، در ادامه، برش نزدیکتر عکسها را هم قرار دادهام.
راستش خودم وقتی این عکسها را در کنار هم گذاشتم، برایم غیر قابل باور بود که این دو حسگر بتوانند تا بدین حد با هم فاصله داشته باشند. من در طول این سالها، همیشه با دوربین D610 عکاسی کرده بودم و نتیجه عکسها هم برای خودم و هم برای مشتریانم قابل قبول بوده است.
هیچکس با دیدن عکسهای من اینقدر با دقت نگاه نکرده بود که متوجه چنین اشکالی بشود. اصلاً چنین اشکالی را به این راحتی نمیتوان متوجه شد. مگر اینکه مثل اینجا، عکسهای دو دوربین را کنار هم بگذارم و با هم مقایسه کنم.
ممکن است بعضی از شما عکسها را ببینید و با خودتان فکر کنید که قطعاً من یک اشکالی در حسگر دوربینم دارم و احتمالاً اگر حسگر دوربین را یک بار سرویس کنم و اشکالات آن را برطرف کنم، این مشکل برطرف بشود.
اما من یک دوربین نیکون D850 هم داشتم و دقیقاً همین مشکل را با آن هم داشتم. همچنین برای اینکه مطمئن بشوم با چند تا از دوستانم که دوربینهای نیکون دارند هم تماس گرفتم و با دوربینهای آنها هم عکاسی کردم. اما باز هم نتیجه یکسان بود.
نظر نهایی
تصور میکنم خود عکسها به اندازه کافی گویا هستند و دیگر نیازی به توضیح بیشتر ندارند. اما برای اینکه مطمئن شوم که در این مقایسه کدام وسیله، تأثیر بیشتری دارد، دوربین D610 را با یک لنز خیلی جدید و دوربین D850 را با یک لنز قدیمی در کنار هم قرار میدهم تا ببینم کدامیک میتوانند برنده باشند.
فقط برای اینکه دقیقاً متوجه شوید که انتخاب دوربینها و لنز ها در اینجا چگونه بوده باید توضیح دهم که در سمت چپ، دوربین D610 که نسبتاً قدیمی است را با یک لنز جدید که ساخت 2007 است امتحان کردهام. در سمت راست هم دوربین جدید D850 را با یک لنز ساخت سال 1963 به کار گرفتهام. لنزی که روی D850 بسته شده تقریباً نزدیک به 50 سال قدیمیتر از لنز 24-70mm که روی D610 بستهام است!
خیلی سخت است که فکر کنیم کسی ممکن است عکسهای دوربین D850 را که با لنز قدیمی گرفته شده، به عنوان برنده در نظر نگیرد. و فقط برای اینکه بدانید که تفاوت حسگر در اینجا چقدر مهم است، باید یادآوری کنم که لنز Nikon 43-86mm f3.5 همانطور که قبلاً هم Ken Rockwell گفته بود، بدترین لنز نیکون است که تا به امروز ساخته شده!
همانطور که در بالا هم توضیح دادم، من زیاد از حد مو را از ماست کشیدهام. خیلی از ما، بدون چنین مقایسهها و نکته سنجیهایی هم سالها با دوربینهایمان کار کردیم و عکسهای فوقالعادهای گرفتیم و میگیریم. اما قصد من از نوشتن این مقاله این بود که توضیح دهم، چطور برخی از پیشرفتهای تکنولوژی در زمینه تصویرگری دیجیتال، میتواند به بهبود کیفیت و افزایش کارآیی تجهیزات قدیمی منجر شود.
اما یک نتیجهگیری مهم در این مقاله، تأثیر افزایش کارآیی و بهبود کیفیت حسگر دوربینها در برابر لنز ها است. بسیاری از عکاسان حرفهای معتقدند که تأثیر دوربین در عکس بسیار کمتر از تأثیر لنز است و معتقدند که اگر بناست که کیفیت و شارپنس عکس افزایش پیدا کند، بهتر است لنز ها را تغییر دهیم تا دوربینها را.
اما این مقاله نشان میدهد که تغییر حسگر دوربین، چقدر میتواند در کیفیت عکسها تأثیرگذار باشد. این همان چیزیست که ما را از نتیجه مقایسههای آنلاین هم کمی میترساند. چون اکنون نتیجه میگیریم که برای تعیین کیفیت یک لنز، تنها عکسهایی را میتوانیم با هم مقایسه کنیم که با یک دوربین یکسان گرفته شدهاند که طبیعتاً چنین مقایسههایی زیاد هم نیستند.
اینکه ما از یک لنز، کیفیت فوقالعادهای کسب میکنیم، ممکن است کاملاً به دوربینی که همراه آن بوده ربط داشته باشد و اصلاً نمیتوانیم نتیجه آن را به دوربینهای دیگر نیز تعمیم بدهیم. به عنوان مثال در اینجا اگر مقایسه دو لنز Helios 85mm که روی D850 گرفته شده را با Nikkor 85mm که روی D610 گرفته شده مقایسه کنیم، به این نتیجه میرسیم که لنز Helios 85mm لنز بسیار شارپتری است، در حالی که همین الان و قبل از مقایسه میدانیم که اصلاً اینطور نیست.
توضیح تصویر: وقتی میخواهید شارپنس لنز ها را بررسی کنید، بسیار مهم است که ببینید کدام دوربین با آن لنز عکس را گرفته است. مقایسه عکسی که با دوربین D610 و لنز Nikkor 85mm در مقابل دوربین D850 با لنز نسبتاً ضعیف Helios 85mm گرفته شده است، نتیجهای کاملاً خلاف چیزی که به نظر میرسد را نمایش میدهد. لنز Helios تصویری شارپتر دارد.
امروزه لنز ها ی فوقالعادهای در بازار موجودند و مقایسه لنزهای مختلف، اما هم رده با یکدیگر، تفاوتهای ناچیزی را نشان میدهد. تصور من این است که دیگر واقعاً تکنولوژی اپتیک به قدری پیشرفت کرده که برای افزایش کیفیت در عکسهایمان، باید در جای دیگری، مانند حسگر به دنبال تغییر باشیم.
اگر قرار است لنزی را برای خودتان انتخاب کنید و در حال بررسی و مقایسه نمونه عکسها و گالریهای آنلاین لنز ها هستید، بهتر است مطمئن شوید که وبسایت یا شخص آنها را آزمایش کرده است و اگر این شرایط دقیقاً همتای شرایط شما نیست، به راحتی نتایج گرفته شده را باور نکنید. و تحقیقات بیشتری انجام دهید.
نویسنده: JAKE HICKS؛ مترجم: امیر یاری