خلاصه آنچه تا اینجا در مورد فلاشهای استودیویی یاد گرفتیم:
1- در عکاسی با فلاشهای استودیویی، آنچه که سوژه را فریز میکند فلاش است نه سرعت شاتر. مگر اینکه به جای فلاش از نورهای پیوسته یا همان LED ها استفاده کنید.
2- در عکاسی با فلاش های استودیویی، تنها چیزی که از شاتر انتظار داریم این است که برای مدت زمانی که نور فلاش قرار است از آن عبور کند، “به طور کامل” باز باشد. به جز این، استفاده دیگری ندارد.
3- در فضای عادی آتلیه (یعنی مکان دربستهای که معمولاً در آن عکاسی پرتره یا عروسی انجام میدهیم)، کم و زیاد کردن شاتر، هیچ تأثیری روی عکس ندارد.
4- فلاشهای استودیویی در سرعتهای سینک اصلی دوربین (که در راهنمای دوربین به صورت تئوری ذکر شدهاند) معمولاً درست کار نمیکنند.
5- تریگرهای فلاش نامرغوب یا ارزان قیمت، در سرعتهای بسیار کندتر از چیزی که سرعت سینک فلاشتان دارد کار میکنند، بنابراین این مهم است که تریگر مرغوب داشته باشید.
حالا به سراغ جزئیات مهم دیگر در عکاسی با فلاشهای استودیویی میرویم:
1- اندازهگیری نور فلاش:
در خیلی از دورههای آموزش عکاسی با فلاشهای استودیویی گفته میشود که شما باید با یک “فلاشمتر”، مقدار نور فلاش را اندازهگیری کنید. این گفته کاملاً درست است. این وسیله که اغلب آن را با نام نورسنج هم میشناسیم، یک ابزار بسیار پر کاربرد است که نور فلاش را اندازهگیری کرده و مقدار سرعت شاتر و دیافراگم مورد نیاز برای عکاسی در آن محیط را به شما میگوید.
البته این روزها اغلب عکاسان پرتره و عروسی، به جای اندازهگیری شدت نور با نورسنج، شدت “تأثیر” نور بر روی سوژه را با نگاه کردن به تصویر و هیستوگرام آن روی دوربین بررسی میکنند.
یعنی به جای اینکه قبل از گرفتن عکس، نورسنج را جلوی نور فلاش نگه دارند و ببینند که چه سرعت و دیافراگمی مورد نیاز است، اول با تجربه و دانستههای خودشان، یک بار عکس میگیرند و بعد از روی عکسی که گرفتهاند حدس میزنند که چقدر باید دیافراگم لنز را ببندند یا باز کنند یا مثلاً چقدر باید نور فلاش را کمتر یا بیشتر کنند.
به همین خاطر هم این روزها، خیلی از عکاسان، نورسنج ندارند.
2- تراز سفیدی یا White Balance:
نورهای مختلف، با شدتهای متفاوت هم ممکن است رنگهای یکسان نداشته باشند. مثلاً ممکن است دو فلاش با شدت نور یکسان داشته باشیم، اما جلوی یکی از آنها فیلتر آبی و جلوی دیگری فیلتر قرمز بگذاریم.
در هر دو حالت “شدت نور” یکی است و نورسنج هم شدت نور را میسنجد و آنها را برابر فرض میکند. در اینجا با تنظیم تراز سفیدی دوربین، به دوربین میگوییم که منبع نور ما چه رنگی دارد و دوربین هم با تغییر رنگ عکسی که ثبت میشود، تعادل را بین منبع نور و نور واقعی برقرار میکند. به این ترتیب عکس با نور طبیعی و واقعی ثبت میشود.
[relatedpost post=”107217″]
وقتی با نورهای پیوسته عکاسی میکنید، دوربین میتواند نور موجود را “ببیند” و با روشهای نرمافزاری، تقریباً حدس میزند که نور غالب محیط چه رنگی دارد. اما وقتی با فلاش عکس میگیرید، نور تنها لحظهای میتابد و به همین دلیل دوربین نمیتواند از قبل “حدس بزند” که نور فلاش شما چه رنگی است.
به همین دلیل، فلاشها را همواره با یک استاندارد میسازند تا نوری که دارند، به صورت پیش فرض با یک ته مایه رنگی استاندارد بتابد.
نور فلاشها همواره شبیه به نور خورشید تا ساعات میانی روز است. برای اینکه آن را با نور خورشید در ساعات اول صبح یا غروب اشتباه نگیریم، این نور دارای درجه رنگی استاندارد 5500 کلوین است. یعنی اگر تراز سفیدی دوربین را روی حالت فلاش یا روی حالت نور روز قرار دهیم، به صورت تئوری باید دقیقاً همرنگ باشند.
نکته مهمی که اینجا وجود دارد این است که رنگ فلاشها، آنقدرها که گفته میشود استاندارد نیست. اغلب فلاشها دارای درجات رنگی متغیر هستند. یعنی ممکن است در ابتدا که شروع به عکاسی میکنید، دقیقاً 5500 درجه باشد، اما بعد از چندین شات، کمی بیشتر یا کمی کمتر شود. این اتفاق در اغلب فلاشهای ارزان قیمت، معمول و عادی است.
البته این تفاوت رنگ، برای عکاسی پرتره و عروسی چندان نگران کننده نیست، اما در برخی از پروژههای عکاسی تبلیغاتی و صنعتی (مانند عکاسی از جواهرات) همین مقدار تفاوت رنگ هم میتواند مشکلساز باشد.به همین خاطر هم اغلب دوربینها دارای تراز سفیدی سفارشی یا Custom هستند و میتوانید آن را براساس نور فلاش خودتان تنظیم کنید. روش این کار در راهنمای دوربینتان ذکر شده است.
اما از آنجا که تنظیم رنگ و تراز سفیدی عکسها در فتوشاپ چندان کار سختی نیست (خصوصاً وقتی با فایل خام عکاسی میکنید)، خیلی از عکاسان ترجیح میدهند به جای خرید فلاشهای گرانقیمت، این اختلافات جزئی را در نرمافزار برطرف کنند.
خیلی از دوربینها هم یک مد تنظیم تراز سفیدی برای فلاش دارند که معمولاً با علامت Flash هم نشان داده میشود. برخلاف چیزی که حدس میزنید این گزینه در اغلب موارد برای تنظیم رنگ نور فلاشهای استودیویی مناسب نیست و بیشتر مربوط به زمانی است که از فلاشهای روی دوربینی یا فلاشهای اکسترنال استفاده میکنید.
[relatedpost post=”104800″]
نکته آخر درباره تنظیم رنگ نور فلاشهای استودیویی اینکه، تمام این تنظیمات مربوط به رنگ نورها یا تراز سفیدی، به طور کلی روی فایلهای JPEG یا همان فایل پردازش شده دوربینتان اعمال میشود و ربطی به فایل خام ندارد. اگر عادت دارید با فایل خام دوربین dslr خودتان عکاسی میکنید، تمام تنظیمات رنگ نور را باید در ویرایشگر فایل خام دوربینتان در کامپیوتر انجام دهید.
یک راه خوب برای عکاسی با رنگهای دقیق، استفاده از کارتهای خاکستری 18% است. این کارتها در فروشگاههای تجهیزات عکاسی به فروش میرسند و میتوانید به راحتی آنها را در کادر یک عکس (معمولاً اولین عکس در آن محیط) قرار داده و از آن عکس بگیرید.
به این ترتیب میتوانید در نرمافزار فایل خام، با کلیک کردن روی آن نقطه از تصویر، بهترین رنگ را برای عکس به دست آورید و به راحتی آن تنظیمات را روی همه عکسهای بعدی اعمال کنید.
3-دیافراگم لنز:
در عکاسی با فلاشهای استودیویی، برخلاف شاتر دوربین، دیافراگم نقش بسیار مهمی در کنترل نور بازی میکند. بستن دیافراگم، باعث کم شدن نور و باز کردن دیافراگم باعث زیاد شدن نور تصویر میشود. بنابراین اگر به هر دلیلی تصمیم دارید، عمق میدان عکس را تغییر دهید، بستن یا باز کردن دیافراگم را باید با کم کردن و زیاد کردن نور فلاش یا کم و زیاد کردن حساسیت ISO دوربین جبران کنید.
یعنی اگر دیافراگم از به سمت اعداد بزرگتر (f های با عدد بزرگتر) میبرید، باید برای جبران کاهش نور، شدت نور فلاش را از روی خود فلاش، افزایش دهید یا حساسیت دوربین را هم بالا ببرید که نور بیشتری دریافت کند و کاهش نور با کوچک شدن دیافراگم را جبران کند.
برعکس اگر دیافراگم را باز میکنید (اعداد f کوچکتر میشوند) باید یا حساسیت دوربین را کم کنید، یا اگر حساسیت کمتر نمیشود، باید شدت نور فلاش را هم کم کنید.
یادتان باشد که دور و نزدیک کردن فلاش نسبت به سوژه هم به شدت بر شدت نور آن تأثیر میگذارد. طبیعی است هرچقدر فلاش را در جایی دورتر از سوژه بگذارید، نور آن کمتر میشود. اگر فلاشتان خیلی قوی است و نور آن از یک مقدار خاصی کمتر نمیشود، از این روش هم میتوانید برای کاهش نور استفاده کنید.
البته معمولاً این روش را برای عکاسی با فلاش توصیه نمیکنیم، زیرا وقتی نور را دورتر میکنید، سایههای آن دقیقتر و تیزتر میشوند که این اتفاق معمولاً خیلی مورد علاقه عکاسان پرتره و عروسی نیست.
[relatedpost post=”66157″]
4-فلاش زدن:
فلاش زدن با فلاشهای استودیویی به همین سادگی نیست. یک وسیلهای باید زمان عکس گرفتن دوربین را به اطلاع فلاشها برساند. این وسیله گاهی اوقات یک سیم است و گاهی اوقات یک دستگاه به نام تریگر فلاش. اما یکی از چیزهایی که باید به یاد داشته باشید این است که تقریباً همه فلاشهای استودیویی دارای یک سنسور حساس به نور هم هستند.
یعنی یک حسگر کوچک روی آنها قرار دارد که وقتی یک نور شدید، مانند نور فلاش یا بازتاب ناگهانی نور خورشید از روی یک ماشین که از خیابان میگذرد، میتواند به آنها فرمان شلیک نور بدهد. این حسگر، با روشن شدن فلاش استودیویی، پیوسته آماده کار است و با اولین تابش شدید نور، بلافاصله نور فلاشی که روی آن قرار دارد را تخلیه میکند.
این حسگرها کاربرد فوقالعادهای دارند. به عنوان مثال اگر شما در آتلیهتان، 4 شاخه فلاش جداگانه داشته باشید، با داشتن این حسگرها، نیازی ندارید تا هر کدام از آنها را جداگانه به دوربینتان وصل کنید یا برای هر کدام از آنها، یک گیرنده تریگر فلاش بگذارید. بلکه کافیست تا فقط به یکی از آنها یک تریگر وصل باشد و با دوربین همزمان شود (سینک شود).
باقی فلاشها هم با همان فلاش سینک میشوند و همه با هم فلاش میزنند.
اما مشکلی که اینجا وجود دارد، سینک شدن فلاشها با فلاش روی دوربینی است. یکی از اتفاقات عجیبی که در عکاسی با فلاشهای استودیویی پیش میآید، سینک شدن فلاشها با فلاش روی دوربین است. اگر قرار است فلاشهایی که حسگر نوری دارند، بتوانند نور فلاشهای دیگر را ببینند و با هم فلاش بزنند، چرا نمیشود فلاشهای روی دوربین را با آنها سینک کرد؟
[relatedpost post=”107964″]
به معنی سادهتر، چرا وقتی فلاش روی دوربین میتابد و همزمان با آن، همه فلاشهای استودیویی داخل آتلیه هم میتابند، باز هم عکس تاریک است؟ گویی اصلاً فلاشها نتابیدهاند!
پاسخ این سؤال ما را به سمت قابلیتی به نام TTL میبرد. در فلاشهای TTL، فلاش دوربین در واقع دو بار میتابد: یکبار برای اینکه دوربین بتواند شرایط نوری را بسنجد و یک بار هم برای اینکه عکس را بگیرد. بین این دو تابش فلاش، فاصله بسیار ناچیزی است و به چشم دیده نمیشود. اما فلاشهای استودیویی آن را میبینند.
به همین دلیل هم همگی آنها، با تابش نور اول، به صورت همزمان فلاش میزنند و وقتی نور دوم تابیده میشود، دیگر آنها نور قبلی را تخلیه کردهاند و هنوز آماده سینک شدن با نور دوم نیستند.
به همین دلیل هم در تابش دوم که اتفاقاً تابش اصلی است و عکس هم در همان زمان ثبت میشود، نور فلاشهای استودیویی وجود ندارد و عکس تاریک میشود.
سؤال بعدی این است که چرا در عکس، تأثیر فلاش دوم خود دوربین را هم نمیبینیم؟
پاسخ اینجاست که چون در تابش اول، فلاشهای استودیویی هم تابیدهاند و محیط را کاملاً پر نور کردهاند، دوربین همچنان فکر میکند که نور محیط زیاد است و در تابش دوم که تابش اصلی است، مقدار نور فلاش بسیار کم است و برای همین هم عکس تاریک میشود. برای اینکه ببینید این پاسخها چقدر صحیح است، کافیست تا نور فلاشهای استودیویی را خاموش کنید تا ببینید که چطور نور همان فلاش روی دوربین، برای روشن کردن محیط کافی است.
نکته: هیچوقت از فلاش روی دوربین، برای سینک کردن فلاشهای استودیویی استفاده نکنید. اگر هم خواستید این کار را بکنید، اول مطمئن شوید که نور فلاش روی دوربینی مستقیماً به سوژه نمیخورد، بلکه به سقف میخورد و صرفاً برای تحریک فلاشهای استودیویی استفاده میشود.
نکته دوم که از این هم مهمتر است اینکه مطمئن شوید که حالت فلاش روی دوربین را از داخل منوی دوربین، از حالت TTL به M یا Manual تغییر داده باشید.
تریگرهای مادون قرمز:
هنوز هم در بازار یک سری تریگرهای نوری وجود دارد که تریگر مادون قرمز نام دارند. این فرستندهها، به نوعی حد فاصل بین سیم سینک و تریگرهای بیسیم هستند. یعنی اگرچه میتوانند بدون نیاز به سیم، کار سینک کردن فلاشها را انجام دهند، اما چون به روش نوری کار میکنند، با محدودیتهایی روبرو هستند.
در جلوی این تریگرها، یک صفحه شیشهای تکرنگ (مانند جلوی ریموت کنترل تلویزیون) میبینید که ظاهراً از آن نوری بیرون نمیآید.
اما در واقع این ابزارها، در لحظه گرفتن عکس، نوعی نور نامرئی (مادون قرمز) میتابند که اگرچه چشم ما آن را نمیبیند، اما سنسور فلاشها میتوانند آن را ببینند و طبیعتاً تحریک شده و همه با هم فلاش میزنند.
تریگرهای مادون قرمز، بیشتر برای محیط داخل آتلیه کاربرد دارند، زیرا در محیطهای خارجی مانند فضاهای خیلی روشن و نور آفتاب یا فاصلههای زیاد، قدرت این نور به اندازهای نیست که از فاصله زیاد به حسگر فلاشها برسد و طبیعتاً، ممکن است درست عمل نکند.
ضمناً دقیقاً مانند کنترل تلویزیون، اگر چیزی حائل میان دوربین و فلاش شود، نور فرستنده به آن نمیرسد و عمل نمیکند. بنابراین اگر با ابزارهای شکل دهنده نور مانند چتر یا سافتباکس کار میکنید، احتمالاً جلوی تابش نور مستقیم از این تریگر به فلاش را میگیرند و ارتباط برقرار نخواهد شد.
تریگرهای بیسیم راه دور
بدون شک این تریگرها یکی از بهترین ابزارها برای ایجاد ارتباط دوربین و فلاش هستند. تریگرهای بیسیم مانند Hahnel Captur میتوانند از فاصله دور (تا 100 متر برد مستقیم) یا حتی از پشت شکل دهندههای نور و حتی پشت دیوار هم، فلاش را فعال کرده و باعث فلاش زدن بشنوند. نکته مهم برای کسانی که در محیطهای غیر از آتلیه خودشان عکاسی میکنند، این است که تریگرها حتماً دارای کانالهای قابل انتخاب باشند.
یعنی بتوانید در صورت نیاز هر کدام از آنها را روی یک کانال جداگانه قرار دهید. به این ترتیب اگر در محیطی کار میکنید که دیگران نیز از ریموت کنترل شبیه به شما استفاده میکنند، دقیقاً مانند استفاده از دو کانال رادیویی مختلف، هر فلاش (یا مجموعهای از فلاشها) میتوانند روی کانال متفاوتی از فرستنده دیگر فلاش بزنند.
به عنوان مثال اگر دو عکس با هم در یک باغ عکاسی میکنند و هر دوی آنها از فلاشهای استودیویی D&E استفاده میکنند، با این کار میتوانند بدون تداخل در کار هم فلاش بزنند. در غیر این صورت، وقتی یکی از آنها فلاش میزند، تریگر دوربین او، فلاش دیگر را هم فعال کرده و همه با هم فلاش میزنند.
این تریگرها برای زمانی که افراد دیگر با دوربینهای عادی هم کنار شما هستند کاربرد زیادی دارند. مثلاً فرض کنید میخواهید در یک مراسم عقد، با یکی از این فلاشهایی که سنسور حساس به نور دارند، با استفاده از یک تریگر مادون قرمز عکاسی کنید.
مشکل اینجاست که این روزها خیلی از مهمانان هم یک دوربین عکاسی دارند و هر بار که یک عکسی میگیرند، فلاش دوربین آنها باعث میشود تا فلاش شما هم بتابد و این مسئله مشکلساز میشود. بنابراین خوب است که شما از یک تریگر رادیویی استفاده کنید و اگر تعداد فلاشهای زیادی دارید، برای هر کدام از آنها، یک گیرنده جداگانه بگذارید.
خوب تا اینجا همه جزئیات مقدماتی عکاسی با فلاشهای استودیویی را فهمیدید. در مقاله آینده به سراغ راهاندازی فلاشهای استودیویی میرویم.
بسیار بسیار مفید و عالی بود
عالی بود
سلام مقاله بعدیتون رو کی میزارید مشتاقانه منتظریم.
سلام وقت بخیر ممنون از لطف و توجه شما
عالی بود ممنونم