اسپید لایت چیست؟
اسپیدلایتها در دوربینهایی که دارای کفشک فلاش یا Hot Shoe هستند، جایگزین فلاش خود دوربین میشوند. (هرچند که بسیاری از دوربینهای حرفهای برای عایقبندی بهتر بدنه، بهطورکلی فلاش ندارند و فقط میتوانند از اسپیدلایت استفاده کنند). تقریباً هر کاری که میتوان با فلاش خود دوربین انجام داد را میتوانید با کیفیت بهتری با این فلاشها هم انجام دهید.
البته بهخاطر داشته باشید که مانند اغلب تجهیزات جانبی، شما برای خرید این تجهیز، هم با اسپیدلایتهایی مواجه هستید که توسط خود شرکت سازنده دوربین تولید میشوند و هم اسپیدلایتهایی را میبینید که توسط شرکتهای سازنده ثالث و با برندهای دیگر تولید میشوند.
اصلاً نمیتوان گفت که اسپیدلایتهای با برند اصلی دوربین، کیفیت بالاتری دارند و صدالبته در بین محصولات شرکتهای دیگر هم گزینههای بسیار کارآمد با قیمت بسیار مناسب وجود دارند.
نکته بسیار مهمی که باید به آن دقت کنید “سازگار بودن” فلاش با دوربین شماست. ازآنجاکه برای کنترل اسپیدلایتها به ارتباط دقیق دوربین و فلاش نیاز است، پین یا درگاههای ارتباطی بین یک دوربین و اسپیدلایت سازگار با آن بسیار متنوع هستند و هرکدام برای کار خاصی استفاده میشوند. این پینها مهمترین تفاوت بین Speedlightها و Speedliteها (و البته دیگر برندهای اسپیدلایت!) هستند.
خرید اسپید لایت به چه کسانی توصیه می شود؟
وقتی از اسپیدلایت بهعنوان فلاش روی دوربینی نام میبریم، احتمالاً اولین کاربرد آن که به ذهن میرسد استفاده بهعنوان یک فلاش روی دوربین است، اما مهمترین دلیل استفاده از این فلاشها این است که میتوانید آنها را جدا از دوربین یا در واقع بهصورت off Camera Flash هم استفاده کنید.
وقتی فلاش اسپیدلایت را ازروی دوربین جدا کرده و در فاصلهای دورتر از دوربین قرار میدهید، همان کاربردی را پیدا میکند که فلاشهای استودیویی دارند؛ یعنی میتوانید با آنها نورپردازیهای خلاقانه هم انجام دهید.
البته که این فلاشها معمولاً بسیار ضعیفتر از فلاشهای استودیویی معمولی هستند، اما قدرت آنها در اغلب موارد برای نورپردازی پرتره یا تبلیغاتی عمومی کافی است و کیفیت نور فوقالعادهای دارند. ضمن اینکه چون منبع تغذیه آنها در خودشان است (توسط باطری تأمین میشود) دیگر نیازی به برق مستقیم ندارند و میتوانید آنها را در هر موقعیتی دور از استودیو هم به کار بگیرید.
علاوه بر این، فلاشهای اسپیدلایت را میتوانید هم رو به یک سطح انعکاسی بتابانید و هم درحالیکه روی دوربین قرار دارند، هد یا سر آنها را به سمت دیگر بچرخانید. بهاینترتیب میتوانید همزمان که فلاش را همراه با دوربین حمل میکنید، از تابش انعکاسی و جهتدار به سمت دیگر نیز استفاده کنید.
این کار باعث میشود تا قرمزی چشم (که یکی از مشکلات معمول در عکاسی با فلاش خود دوربین است) هیچوقت هنگام عکاسی با این فلاشها پیش نیاید. این مشکل زمانی پیش میآید که نور فلاش با زاویه دوربین یکی شود؛ طبیعتاً وقتی میتوانید نور را از زاویهای دیگر به سمت سوژه بتابانید، دیگر بازتابی از سمت مردمک چشم نخواهید داشت تا چشم را قرمز کند.
قبل از انتخاب و خرید اسپیدلایت به عدد راهنمای آن دقت کنید
وقتی یک اسپیدلایت جدید وارد بازار میشود، اولین نکتهای که همه میخواهند درباره آن بدانند «عدد راهنمای فلاش» است. اما این عدد چیست و چرا اینقدر مهم است؟
راستش را بخواهید ما چشمان چندان قدرتمندی نداریم. وقتی نور فلاش میتابد، مدتزمان آن بسیار کوتاهتر از چیزی است که ما بتوانیم درک کنیم. به همین علت، چشم ما حتی نمیتواند بفهمد که آیا این نور، حاصل یکبار تابش فلش بوده یا چند بار پشتسرهم تابیده است!
علاوه بر این، ما قادر به تشخیص مقدار نور تابیده شده هم نیستیم. یعنی مثلاً وقتی نور فلاش دو یا سه برابر میشود، نمیتوانیم تغییر آن را حس کنیم. شاید بعداً که عکس را میگیریم، بتوانیم با نگاهکردن به مقدار روشنایی عکسها، تفاوت آنها را بفهمیم، اما تشخیص آن در زمان تابش برای ما ممکن نیست. اینجاست که باید بتوانیم عدد راهنمای فلاش را محاسبه کنیم و آن را در نورپردازیها و تصمیمگیریهای خودمان بگنجانیم.
عدد راهنما به طور خلاصه اینطور محاسبه میشود:
فاصله * دیافراگم
خوشبختانه عدد دیافراگم در همه جای جهان به یکشکل محاسبه میشود و ما هم با آن آشنا هستیم. عدد دیافراگم همان عددی است که جلوی f/… نوشته میشود و البته ما معمولاً آن را نمینویسیم و فقط آن را روی دوربینمان انتخاب میکنیم! مثلاً f/4 یا f/5.6 یا …
اما برای فاصله یک واحد ثابت وجود ندارد. در اغلب کشورهای سازنده فلاشها، فاصله را با فوت اندازه میگیرند و برای همین هم بیشتر اوقات، این فرمول بر حسب متر محاسبه میشود. (هرچند در برخی از منابع هم عدد راهنما را با اندازه فوت هم اعلام میکنند)
البته ازآنجاکه مقدار دریافت نور فلاش به حساسیت دوربین هم بستگی دارد، برای اینکه محاسبات پیچیده نشود حساسیت را بهصورت استاندارد روی ISO 100 در نظر میگیرند.
حالا فرض کنیم که عدد راهنمای یک اسپیدلایت برابر 60 است (این عدد راهنمای استاندارد برای اغلب فلاشهای پرقدرت از برندهای مختلف است). با این عدد راهنما ما انتظار داریم وقتی از دیافراگم f/2 استفاده میکنیم، نور فلاش بتواند با قدرت کامل تا فاصله 30 متر بتابد.
یا مثلاً فرض کنید که عدد راهنمای یک فلاش برابر 100 باشد و آن را بر اساس فوت محاسبه کرده باشند. آنوقت این فلاش میتواند با قدرت کامل خود، وقتی از دیافراگم f/4 استفاده میکنید، تا فاصله 25 فوت بتابد.
تبدیل عدد راهنما از مقدار فوت به متر هم خیلی راحت است. ازآنجاکه هر متر تقریباً 3 برابر یک فوت است، برای اینکه مقدار متریک را به فوت تبدیل کنید، باید عدد راهنما را در 3 ضرب کنید. به همین دلیل است که مثلاً عدد راهنمای فلاش محبوب Canon Speedlite 430EX III-RT را به این صورت مینویسند: 141.08′ / 43 m یعنی عدد راهنمای آن برابر 43 متر یا تقریباً 141.08 فوت است.
البته ما معمولاً موقع عکاسی، این ضرب و تقسیمها را انجام نمیدهیم. خیلی وقتها از نورسنج استفاده میکنیم یا دستکم کار را به نورسنج خود دوربین میسپاریم تا شدت نور موردنیاز را برایمان محاسبه کند. اما دانستن این عدد راهنما به ما کمک میکند تا در هنگام خرید اسپیدلایت انتخاب بهتری داشته باشیم و فلاشها را بهتر با هم مقایسه کنیم.
خوشبختانه اسپیدلایت های کانن طوری نامگذاری شدهاند که با یک نگاه میتوانید عدد راهنمای آنها را حدس بزنید. مثلاً اسپیدلایتهای 270EX، 320EX، 430EX و 600EX این شرکت (که البته برخی از آنها حالا مدلهای جدیدتر مارک II یا مارک III در بازار دارند) به ترتیب دارای عدد راهنمای 27 متر، 32 متر، 43 متر و 60 متر هستند. طبیعتاً لازم نیست بگوییم که حساسیت در این محاسبه برابر ISO 100 در نظر گرفته شده است.
اما واقعیت این است که ما در بیشتر مواقع با همه این قدرت کار نمیکنیم. خیلی وقتها نور فلاشی که میتابانیم بسیار ضعیفتر از قدرت کامل آن است و بنابراین میتوانیم فاصلههای بیشتری را پوشش دهیم یا از ابزارهای شکلدهنده نور استفاده کنیم. برخی شاخههای عکاسی مانند عکاسی ماکرو هم اصولاً به امکانات دیگری به جز عدد راهنما نیاز بیشتری دارند. چون در فاصلههای نزدیک، اتفاقاً شدت نور خیلی کم، بیشتر به ما کمک میکند تا نور زیاد.
به همین دلیل، بعد از انتخاب عدد راهنمای اسپیدلایت، به سراغ امکانات دیگری میرویم که تکتک آنها میتواند در شرایط مخصوص به خودشان اهمیت فوقالعادهای پیدا کنند.
کاربرد اسپید لایت چیست؟
استفاده از فلاشهای High Speed Sync
نکتهای که خیلی از کاربران فراموش میکنند این است که اصولاً سرعت شاتر در کنترل نوردهی عکاسی با فلاش تأثیر چشمگیری ندارد. به معنی سادهتر اینکه شما نور فلاش را با دیافراگم کنترل میکنید؛ چراکه مدتزمان تابش نور فلاش خیلی کمتر از اغلب سرعتهای شاتری است که انتخاب میکنید. یعنی زمان رفتوبرگشت نور از فلاش به سوژه و دوباره به دوربین، آنقدر سریع است که مثلاً فرقی نمیکند سرعت شاتر را روی 1/30 بگذارید یا 1/250؛ بنابراین سرعت شاتر را هرچقدر هم که تعیین کنید، این دیافراگم است که نوردهی را کنترل میکند. (و البته حساسیت دوربین که ما آن را در اینجا ثابت در نظر گرفتیم)
بهاینترتیب وقتی شاتر را هم سریعتر میکنید، تأثیری در نوردهی نمیبینید. مگر اینکه دوربین از Leaf Shutter که بیشتر در دوربینهای مدیوم فرمت به کار برده میشود، استفاده کند که کلاً موضوع دیگری است. این نوع شاتر در واقع در داخل خود لنز است و ارتباطی به دوربینهای DSLR ندارد. اگر شما از دوربینهای DSLR یا دوربینهای بدون آینه استفاده میکنید، احتمالاً بیشترین سرعت شاتری که میتوانید هنگام استفاده از فلاش استفاده کنید، بین 1/180 تا 1/250 ثانیه است.
حداکثر سرعت شاتر برای استفاده همراه با فلاش را سرعت سینک مینامند. اگر نمیدانید این سرعت را چطور پیدا کنید، تشخیص آن بسیار راحت است. فلاش روی دوربینتان را باز کنید و سعی کنید روی حالت نوردهی S یا Tv ، سرعت شاتر را بالا ببرید. احتمالاً سرعت دوربینتان روی 1/250 ثانیه متوقف میشود و بیشتر از آن بالا نمیرود. این همان سرعت سینک دوربینتان است.
حالا اگر از تریگر فلاش استفاده کنید و بخواهید بهعمد روی حالت M از سرعت شاتر بیشتر از این استفاده کنید. در این حالت، دوربین فرصت خواندن اطلاعات از میان شکاف مربوط به شاتر را نخواهد داشت و در هنگام بازگشت نور فلاش ازروی سوژه، سایه پرده شاتر روی حسگر باقی میماند.
این سایه شبیه به نواری تیرهرنگ در کنار کادر دیده میشود و هرچقدر سرعت شاتر بیشتر بشود، نوار تیرهرنگ بزرگتر میشود. آنقدر بزرگتر تا اینکه کلاً در سرعتهای خیلی بالا (مثلاً 1/1000 یا 1/2000 ثانیه)، کل کادر را میگیرد و شما با تصویری تماماً سیاه روبرو میشوید!
خوب حالا با این مشکل چهکار کنیم؟
بههرحال خیلی وقتها لازم است تا با سرعت شاتر زیاد عکاسی کنیم. مثلاً برای عکاسی در زیر نور خورشید با دیافراگمهای باز، لازم است تا برای نوردهی درست پسزمینه (و نه خود سوژه) از سرعت شاتر 1/500 ثانیه استفاده کنیم، اینجاست که اسپیدلایتها به کمک ما میآیند.
ارزانترین و بهترین گزینهای که در اینجا داریم، فلاشهای اسپیدلایت دارای قابلیت HSS یا High Speed Sync هستند. این قابلیت منحصربهفرد دقیقاً همان کاری را انجام میدهند که ما در نور کم نیاز داریم. یعنی بهجای آنکه یک تابش انجام بدهند، یک سلسله تابش پیدرپی انجام میدهند تا در فاصله زمانی بازبودن شاتر دوربین، بتوانند همه سطح حسگر را نوردهی کنند.
البته وقتی شما به یک اسپیدلایت که روی حالت High Speed Sync میتابد نگاه میکنید، عملاً فقط یک نور را میبینید. این همان جایی است که گفتم چشم انسان قادر به درک فواصل زمانی میان تابشهای پیدرپی نیست.
اسپیدلایتها ارزانترین گزینه دارای HSS هستند. برخی از فلاشهای استودیویی هم این قابلیت را دارند. اما ازآنجاکه قدرت بسیار بیشتری دارند، این قابلیت روی قیمت آنها هم بسیار مؤثر است و معمولاً قیمت آنها خیلی بالاتر از یک اسپیدلایت دارای HSS معمولی است.
ضمناً اسپیدلایتها برای اینکه بتوانند روی حالت HSS کار کنند، نیازی نیست که حتماً از دوربین جدا شوند؛ بنابراین اگر فرستنده مخصوص آنها را هم نداشته باشید، بازهم میتوانید از HSS فلاش استفاده کنید. اما در مورد فلاشهای استودیویی HSS، باید حتماً تریگر یا فرستنده مخصوص آنها را هم داشته باشید.
نورسنجی TTL، مهمترین دلیل استفاده از اسپیدلایت
مهمترین دلیلی که از فلاش اسپیدلایت هر دوربین استفاده میکنیم، هماهنگی کاملاً آن فلاش با دوربین است. گفتیم که فلاشهای مخصوص هر دوربین، دارای پین یا کانکتورهای مخصوص به خودشان هستند تا بتوانند اطلاعات موردنیاز را با دوربین ردوبدل کنند. بخش مهمی از این اطلاعات مربوط به نورسنجی محیط است.
وقتی از یک اسپیدلایت روی حالت دستی یا M استفاده میکنید، در واقع تمام کنترل نوردهی به عهده خودتان است. این قابلیت، بسیار خلاقانه است و به شما امکان میدهد تا هرچقدر که دوست دارید، مقدار نور فلاش را کم یا زیاد کنید. خصوصاً وقتی در محیطهای استودیویی کار میکنید، خیلی مهم است که بتوانید مقدار تابش نور روی اجزای مختلف یک چهره یا یک کالای تبلیغاتی را خودتان کنترل کنید.
اما خیلی وقتها فرصت کافی برای نورسنجی و نوردهی دقیق فلاش ندارید و میخواهید که این کار را به خود فلاش بسپارید. فلاشهای مخصوص یک دوربین میتوانند نهتنها مقدار نور صحنه را از داخل خود لنز دوربین دریافت کنند، بلکه مواردی مانند قدرت فلاش و مد نورسنجی دوربین و فاصله کانونی لنز و خیلی موارد دیگر را هم میتوانند در این نورسنجی دخیل کنند.
نام کلی این سبک از نورسنجی، TTL است که مخفف عبارت Through-The-Lens میشود. این نوع نورسنجی محیط آنقدر اهمیت دارد که برخی از شرکتها الگوریتم اختصاصی خودشان را برای فلاشهایشان تعریف کردهاند و ازآنجاکه خیلی از این شرکتها صرفاً سازنده اسپیدلایت (و نه فلاش استودیویی) هستند، این الگوریتم را روی اسپیدلایتها پیاده میکنند.
بنابراین هر فلاش دیگری هم که بخواهد با آن دوربین کار کند باید این الگوریتم را بپذیرد و بر اساس آن کار کند. بهعنوانمثال کانن این سبک نورسنجی خودش را E-TTL نامیده است و نیکون هم عبارت i-TTL را برای آن انتخاب کرده است.
این هم از آن موقعیتهایی است که چشم انسان نمیتواند تابشهای پیدرپی را ببیند یا درک کند. در واقع وقتی یک اسپیدلایت روی حالت TTL کار میکند، هر بار که دکمه شاتر فشرده میشود، ابتدا یک نور ضعیف و کوتاه میتاباند و بازتاب آن را که به دوربین برمیگردد، محاسبه میکند. این محاسبه به اسپیدلایت میگوید که باتوجهبه نورسنجی و فوکوس دوربین، سوژه اصلی دقیقاً در چه فاصلهای قرار دارد و چه مقدار نور برای روشنکردن آن کافی است. پس از محاسبه، نور اصلی موردنیاز برآورد شده و همراه با باز شدن شاتر دوربین، میتابد و صحنه را روشن میکند.
اتفاقهای بالا آنقدر سریع و پیدرپی میافتد که شما عملاً فاصله بین آنها را درک نمیکنید و صرفاً یک تابش نور به نظرتان میرسد، اما در حقیقت دو تابش اتفاق میافتد.
وظیفه اسپیدلایت این است که نور کافی برای روشنکردن کامل سوژه را به آن بتاباند. اما مانند نورسنجی دوربین، در اینجا هم گاهی اوقات ممکن است که عکاس بخواهد مقدار نور تابیده شده، کمتر از آن باشد که سوژه را کاملاً روشن کند یا حتی ممکن است نوری خیلی بیشتر از برآورد فلاش نیاز داشته باشد. اینجاست که قابلیتی به نام «جبران نوردهی فلاش» (Flash Exposure Compensation) به اسپیدلایتها اضافه میشود که با استفاده از آن عکاس میتواند مقدار نور نهایی را کمی بیشتر یا کمی کمتر از برآورد فلاش تنظیم کند.
تا چند سال پیش، فلاشهای TTL فقط ساخت خود برند سازنده دوربین بود و فلاشهای دیگر قادر به برقراری این ارتباط نبودند. اما حالا فلاشهای باکیفیتی در بازار هستند که میتوانند مانند اسپیدلایت اصلی، با هر دوربین ارتباط برقرار کرده و زبان نورسنجی آن را درک و تفسیر کنند.
اسپیدلایت با هد چرخان چیست و چه کاربردی دارد؟
شاید مهمترین محدودیت فلاش روی دوربین، نه فقط عدد راهنمای کم و ضعیف، بلکه عدم توانایی آن در چرخش سر فلاش باشد. عجیب است که تا به امروز هنوز هیچ شرکتی فکری برای این اینکه بتوانید سر فلاش را رو به هر طرف که میخواهید (یا حداقل رو به سمت بالا) چرخانده و بهجای نور مستقیم، از نور بازتابی استفاده کنید؛ نکرده است.
البته همه فلاشهای اسپیدلایت هم این قابلیت را ندارند. بهعنوانمثال Canon 270EX یک مدل از فلاشهای اسپیدلایت است که هد آن ثابت است و به اطراف نمیچرخد. اما مثلاً Canon 600EX یک هد کاملاً چرخان دارد که به همه طرف میچرخد.
عدم چرخش هد یک فلاش باعث میشود تا طراحی آن کوچکتر و سادهتر شود. این فلاشها معمولاً نسخه قویتر همان فلاش روی دوربین هستند و امکانات بیشتری ندارند. اما وقتی میتوانید هد فلاش را به اطراف بچرخانید، میتوانید در محیطهای بسته، بهجای اینکه نور فلاش را رو به خود سوژه و بهصورت مستقیم بتابانید، آن را به سمت یک دیوار یا سقف بچرخانید و از تابش بازتابی یا Bounce Flash استفاده کنید. بهاینترتیب نهتنها پدیده قرمزی چشم پیش نمیآید، بلکه نور بسیار نرمتر و ملایمتری روی سوژه میتابد.
ارتباط بیسیم با اسپیدلایت چه مزیتی دارد؟
اغلب فلاشهای اسپیدلایت جدید دارای گیرندههای بیسیم داخلی هستند. یعنی اگر بخواهید آنها را دور از دوربین به کار بگیرید، فقط به یک فرستنده مخصوص نیاز دارید تا روی دوربین قرار بگیرد و فرمان تابش را به فلاش بفرستد. به این فرستنده، تریگر هم گفته میشود.
تریگرها هم مانند فلاشها، باید دقیقاً مخصوص همان برند دوربین و با همان پینهای اختصاصی روی کفشک فلاش هماهنگ باشند. البته روشهای قدیمیتری مانند استفاده کابل مخصوص هم وجود دارند که به دلیل دستوپاگیر بودن، این روزها کمتر استفاده میشوند.
با استفاده از این تریگرهای مخصوص میتوانید از تمامی قابلیتهای فلاش استفاده کنید. یعنی مثلاً میتوانید با قابلیت High Speed Sync اما از زاویهای دیگر نور را بتابانید یا از طریق یک دوربین و تریگر، چند فلاش را روی حالت TTL یا دستی کنترل کنید.
کنترل فلاشهای متعدد با یک تریگر به شما اجازه نورپردازی صحنههایی را میدهد که عملاً با فلاش روی دوربین ممکن نیست. مثلاً میتوانید یک یا دو فلاش را پشت سر سوژه قرار دهید و یک فلاش را از زاویه کناری به آن بتابانید. اغلب نورپردازیهای خلاقانهای که در بسیاری از عکسهای حرفهای میبینید، با همین روشها انجام میشوند.
البته اغلب فلاشهای مختلف میتوانند از طریق چشمی حساس به نور هم با هم ارتباط برقرار کنند. یعنی اگر سنسور حساس به نور یا سنسور اپتیکی آنها را فعال کنید، میتوانند با تابش شدید یک فلاش دیگر، زمان تابش را حدس زده و آنها هم نور را بتابانند.
تقریباً همه اسپیدلایتها دارای این قابلیت هستند و بهاینترتیب میتوانند با هر فلاش دیگری، حتی از برندهای دیگر هم ارتباط برقرار کنند. اما اشکالی که اینجا وجود دارد این است که اغلب قابلیتهای پیشرفته اسپیدلایت در این حالت غیرفعال میشود. با این روش دیگر نمیتوانید از TTL یا High Speed استفاده کنید و فقط میتوانید فلاشها را بهصورت نوری، با سرعت شاتر کمتر از سرعت سینک دوربین با هم هماهنگ کنید. اما حداقل این امکان را دارید که آنها را با فلاشهای استودیویی قدیمی که TTL نیستند، جفت (Pair) کرده و با هم استفاده کنید.
بیشتر بخوانید:
ترفندهای عکاسی خلاقانه با استفاده از اسپیدلایت
اگرچه استفاده عمومی از اسپیدلایت برای نورپردازی صحنه است، اما امکان اجرای چند ایده خلاقانه برای خلق عکسهای خاص وجود دارد.
عکسهای شبه وار
گفتیم که برای استفاده از سرعتهای شاتر خیلی بالا، از قابلیت High Speed Sync استفاده میکنیم. اما استفاده از سرعتهای شاتر خیلی پایین چه تأثیری روی نور فلاش دارد؟ این کار باعث ایجاد یک حالت یا جلوه شبهوار روی سوژههای متحرک میشود و معمولاً برای صحنههای پرتحرک استفاده نمیشود.
برخی از عکاسان از همین روش برای ایجاد یک جلوه خلاقانه و خلق تصاویری با افکت خاص بصری استفاده میکنند. البته این تکنیک دارای تنظیمات کاملاً دقیق نیست و باید خودتان با سعی و خطا، مقدار نور و سرعت لازم را برای آن پیدا کنید. ضمناً برای اینکه نور فلاش بتواند خود را روی یک سوژه نمایش دهد، باید حتماً روی زمینه سیاه و تیره عکس بگیرید؛ چون مقدار نوری که با این روش روی سوژه میتابد آنقدر کم است که روی زمینههای روشن چندان به چشم نمیآید و تأثیر آن بسیار ناچیز خواهد بود.
برای اینکه نور لازم برای روشنکردن سوژه را پیدا کنید، حساسیت را روی مقدار ISO 100 و دیافراگم را روی یک مقدار میانی مانند f/8 قرار دهید که با حرکت سوژه، از داخل محدوده فوکوس شما خارج نشود. بعد سرعت را روی 1/125 قرار دهید. این مقدار قطعاً در داخل محدوده سینک فلاش دوربین قرار دارد. حالا لازم است که قدرت فلاش دوربین را هم تنظیم کنید. میتوانید آن را روی حالت M (دستی) و مثلاً 1/4 قدرت کامل قرار دهید.
احتمالاً این تنظیمات برای سوژه شما کافی نیست. ممکن است مقدار آن کمی بیشتر یا کمی کمتر از مقدار موردنیاز باشد. اگر اینطور بود، میتوانید با تغییر مقدار دیافراگم و حساسیت، مقدار نور را طوری تنظیم کنید که پسزمینه بهاندازه کافی تاریک شود.
وقتی به تنظیم نوردهی درست رسیدید، میتوانید سرعت شاتر را خیلی کم کنید، مثلاً 1 ثانیه. 1 ثانیه زمان کافی برای حرکت سوژه به آن میدهد. میتوانید از سوژه بخواهید که هر بار که فلاش را دید، کمی از جای خود حرکت کند. یا اگر از یک سوژه ثابت عکس میگیرید، میتوانید با هر بار زدن فلاش، دوربین را کمی جابهجا کنید. بهاینترتیب، تصویر دارای یک لبه شبه وار میشود و حالتی سورئال به خود میگیرد.
برخی از عکاسان برای خلق این تکنیک، از سینک با پرده دوم شاتر که یکی از قابلیتهای تابشی در اسپیدلایتها است استفاده میکنند. اینکه سینک با پرده دوم چطور عمل میکند به نوع اسپیدلایت شما بستگی دارد و باید تکنیک آن را در دفترچه راهنمای فلاش ببینید.
نقاشی با نور
برای این تکنیک لازم است تا شاتر دوربین زمان خیلیخیلی طولانی باز بماند. بهاینترتیب یک سوژه متحرک، میتواند چند بار و در چند کادر مختلف، روشن شود!
اما لازم است تا در تمام این مدت؛ دوربین روی سه پایه و کاملاً ثابت باشد. مثلاً دوربین را روی حساسیت ISO 100 و سرعت 8 ثانیه قرار دهید و دیافراگم را طوری تنظیم کنید که صحنه کاملاً تاریک باشد. اما وقتی فلاش میزنید باید بتواند سوژه را کاملاً روی زمینه تاریک، روشن کند.
بعد از سوژه بخواهید که از یک سمت کادر به سمت دیگر حرکت کند و در این فاصله (که حدوداً باید 8 ثانیه باشد) خودتان بهصورت دستی، چند بار فلاش بزنید. بهاینترتیب در یک صحنه تاریک، چند بار نور روی سوژه میتابد، اما هر بار سوژه در یک جای کادر قرار دارد و انگار چند نفر شبیه به هم، در جایجای مختلف کادر قرار داشتهاند.
خلق نورهای رنگی
اسپیدلایتها بهعنوان منبع نورانی مصنوعی، همواره طوری طراحی میشوند که نوری شبیه به نور طبیعی روز را ایجاد کنند، اما خیلی راحت میتوان با استفاده از ورقههای شفاف رنگی، رنگ این نور را تغییر داد. بهاینترتیب میتوانید رنگهای مختلفی در یک صحنه ایجاد کرده و مود صحنه را بهدلخواه خودتان تغییر دهید.
نورهای رنگی عموماً بهعنوان پسزمینه یا نور پشت سر استفاده میشوند و کمتر پیش میآید که کسی بخواهد مثلاً از نور آبی برای نوردهی کامل سوژه استفاده کند. اما همین نورهای پسزمینه، جلوههای زیبایی را در کادر عکس ایجاد میکنند.
امیدواریم با مطالعه این مطلب درک بهتری از اسپیدلایت و کاربردهای آن به دست آورده باشید و بتوانید از این ابزار پیشرفته برای گسترش خلاقیتهای خودتان استفاده کنید.