تقریباً همه عکاسان با مفهوم کنتراست آشنا هستند و میدانند که افزایش کنتراست چقدر میتواند به زیباتر شدن عکسها کمک کند. اگرچه مفهوم دقیق آن و اینکه تا چه میزان باید از کنتراست استفاده کرد، نیاز به مهارت ویژهای دارد، اما در این میان استفاده از کنتراست موضعی یا داجینگ برنینگ، مفهوم بسیار پیچیدهتری است که یادگیری آن کمک میکند تا یکی از پیچیدهترین و تاثیرگذارترین مفاهیم در ادیت عکس را یاد بگیرید. یک تکنیک بسیار عالی برای هدایت چشم بیننده به سمتی که دوست دارید روی آن تمرکز کند.
داجینگ و برنینگ چیست؟
داجینگ و برنینگ یکی از قدیمیترین روشهای ویرایش عکس در عکاسی است که قدمت استفاده از آن به دوران آنالوگ و نوردهی فیلم و کاغذ عکاسی برمیگردد. یک روش خلاقانه در تاریکخانههای عکاسی که درک مفهوم آن بسیار ساده و روشهای اجرای آن متنوع است. از حالا به بعد داجینگ و برنینگ را با این مفاهیم میشناسیم:
- داجینگ (Dodging) به معنای روشن کردن بخشی از تصویر است.
- برنینگ (Burning) به معنای تاریک کردن بخشی از تصویر است.
همه ما میدانیم که میتوانیم همه عکس را با روشهای مختلف روشنتر یا تاریکتر کنیم. اما در اینجا معنی این نوع ویرایش، دقیقاً روشن یا تاریک کردن “بخشی یا محدودهای مشخص” از عکس است. بنابراین این نوع تغییرات در عکس را Local Adjustments یا تنظیمات و تغییرات منطقهای یا محدود مینامیم.
در قدیم برای روشن کردن قسمتی از یک عکس، روش ساده و خلاقانهای را استفاده میکردند؛ میدانیم که در آن زمان وقتی میخواستند در تاریکخانه، عکسی را چاپ کنند، دستگاهی به نام آگراندیسور، نور را از نگاتیو عبور میداد و روی کاغذ سفید و حساس چاپ عکس میتاباندند (تقریباً به همان شکلی که در سینما، نور از داخل نگاتیو عبور کرده و روی پرده سفید میتابد). در این حالت، هر کجا از تصویر که نور کمتری دریافت میکرد، طبیعتاً روشنتر هم میشد.
یعنی مثلاً برای اینکه در یک عکس بخواهید کوهها را روشنتر کنید، باید اجازه نمیدادید تا نور شدید روی آن قسمتها بتابد.
عکاسان در این مواقع یک تکه مقوا را روی یک میله بلند یا مداد میچسباندند و در مدت زمانی که نوردهی میکردند (مثلاً 10 یا 15 ثانیهای که نور روی کاغذ میتابید)، آن را روی قسمتهایی که میخواستند روشنتر چاپ شود نگه میداشتند. به این ترتیب، آن قسمتها نور کمتری میگرفت و روشنتر میشد.
برای تیره کردن یک قسمتهایی از عکس هم روشی تقریباً برعکس این روش بالا را استفاده میکردند. به این ترتیب که نمیتوانستند، زمان تابش نور روی یک قسمت را زیادتر کنند. بلکه زمان تابش نور را به طور کلی زیادتر میکردند. بعد یک کاغذ با یک سوراخ در میان آن را روی همان میله میچسباندند و سعی میکردند آن سوراخ را روبروی جایی که میخواستند نور بیشتر بخورد نگه دارند. به این ترتیب، آن نقطه نور بیشتر دریافت میکرد و بعد از مدتی هم آن را کنار میکشیدند و تا همه عکس نور یکسان دریافت کند.
بعضی از عکاسان هم از دستشان برای این کار استفاده میکردند. یعنی انگشتانشان را طوری نگه میداشتند که یک سوراخ تشکیل شود و نور از لای آن روی کاغذ بتابد. به همین دلیل هم آیکن داجینگ و برنینگ در فتوشاپ، به ترتیب شبیه به یک آبنبات چوبی (یک کاغذ گرد با یک دسته) و یک دست با سوراخی در بین انگشتان است! این دو شکلهایی هستند که یادآور این تکنیک در تاریکخانههای قدیمی هستند.
چرا اصولاً داجینگ و برنینگ اهمیت دارند؟
اصولاً ویرایش عکس، به معنی ایجاد تاکید و هدایت چشم بیننده روی چیزیست که عکاس دوست دارد او، آن را ببیند و صد البته گمراه کردن چشم بیننده از آن چیزی که قرار نیست دیده شود. برای مثال اگر شما یک پرتره گرفتهاید که سوژهتان در آن عکس چشمان زیبایی دارد، میخواهید مطمئن شوید که بیننده هم دقیقاً متوجه زیبایی چشمان او بشود. این همان جایی است که داجینگ و برنینگ به کمکتان میآید.
اگر تابهحال از داجینگ و برنینگ استفاده نکردهاید بد نیست به چند روش ویرایش عکسها در عکسهای پرتره توجه کنید. به عنوان مثال عکاسان پرتره اغلب سعی میکنند با تیره کردن دور کادر عکس، توجه بیشتر بیننده را به سمت مرکز کادر بکشند که معمولاً جایی است که سوژه یا همان شخصی که از او عکس پرتره گرفتهاند قرار دارد. این روش که در اغلب نرمافزارهای ویرایش عکس به نام تیرگی دور یا ویگنتینگ مشهور است، میتواند نوعی برنینگ شناخته شود که البته همیشه جای ثابتی دارد و آن هم دور کادر عکس است.
یا باز هم عکاسان پرتره از روش دیگری برای جلب توجه بیننده به سمت چشمان سوژه استفاده میکنند که نام آن کچ لایت است. کچ لایتها، همان بازتاب نور در داخل عنبیه چشم سوژه است. این برقخوردگیها در چشم، باعث میشود تا بیننده بلافاصله به سمت چشم سوژه نگاه کند.
جالب اینجاست که اغلب عکاسان پرتره، یا این برق داخل چشم را شدیدتر میکنند یا با استفاده از شکلهای آماده در فتوشاپ، آن را ایجاد میکنند. این نور شدید در چشمها را هم میتوان نوعی داجینگ محسوب کرد.
بنابراین اگر فکر میکردید که تا امروز از داجینگ و برنینگ اصلاً استفاده نکردید، شاید این روشها شما را به این نوع خاص از ویرایش علاقهمند کند. اما نکته مهم درباره این نوع ویرایش این است که قصد ما فقط “جلب توجه” بیشتر بیننده به سمت نقطهای خاص است، اما به هیچ وجه نباید “متوجه” شود که ما چه کاری انجام دادهایم. منظور اینکه اصولاً داجینگ و برنینگ باید خیلی ملایم و دقیق انجام شود و اصلاً نباید خودش را لو بدهد.
مطلب مرتبط:بهترین تنظیمات دوربین برای عکاسی پرتره
مثالهای واقعی از داجینگ و برنینگ
به عکسهای زیر نگاه کنید و ببینید آیا متوجه میشوید که کدام بخش از تصاویر، با داجینگ و برنینگ ویرایش شدهاند؟ پاسخها را میتوانید بعد از هر 4 عکس ببینید: (من در داخل متن از عبارت داج کردن و برن کردن به جای Dogded و Burned استفاده کردم تا این دو عبارت بیشتر به چشم خواننده آشنا بیاید!)
اولین عکس خیلی راحت است. من بخشی از پیش زمینه عکس را که نزدیک صدف روی ساحل بود داج کردم تا بهتر دیده شود. همچنین کمی هم ابرهای توی آسمان را برن کردم، چون خیلی روشن بودند.
در تصویر دوم، بخشهای مختلفی از آسمان و ابرهایی که در پس زمینه بودند را برن کردم. چون میخواستم روشنایی آنها کمتر به چشم بیاید و بیشتر همان ابری که توسط پروجکتور بالای برج روشن شده بود دیده شود. ممکن است فکر کنید که ابر میانی که روشن شده هست هم کمی داج شده است. دقیقاً همینطور است. این ابر را کمی روشنتر کردم.
اما درباره عکس سوم چطور؟ این عکس کمی سختتر بود. به موجهایی که کمی روشنتر از بقیه هستند نگاه کنید. همچنین پاشش آب در اطراف صخرهها. من موجی را که در پایین سمت چپ تصویر است، کاملاً داج کردم. موج بزرگ وسطی را اصلاً دست نزدم. اما موج بالا سمت راست را کمی برن کردم. در مورد بخشی از آب که پاشیده است هم کمی سمت چپ آن را داج کردم و کمی سمت راست آن را برن کردم.
نهایتاً اینکه درباره عکس آخری چه نظری دارید؟ واقعیت این است که عکس آخری اصلاً داج و برن نشده است. در واقع تنها تنظیماتی که روی این عکس انجام دادم، همان تنظیمات رنگ و نور و سایههای عمومی بود که به طور کلی روی همه عکس انجام دادم. چون بیشتر از این، احتمالاً باعث میشد تا بیننده متوجه ویرایش عکس بشود. برای همین هم اصلاً دست نخورده است.
این عکس ها را اینجا گذاشتم تا ببینید که در واقع هیچ فرمول خاصی برای داجینگ و برنینگ یک سوژه خاص در تصویر وجود ندارد. مثلاً اینطور نیست که چهره را همیشه داجینگ کنیم یا ابرها را همیشه برنینگ کنیم. باید ببینید این کار چه کمکی به عکس میکند و در همان موقع درباره آن تصمیم بگیرید. اول ببینید پیرامون کدام بخش از تصویر، خیلی روشنتر یا خیلی تاریکتر از چیزی که باید باشد هست و بعد ببینید آیا میتوان آن بخشها را با تنظیمات کلی یا Global Adjustments تغییر دهید یا نه؛ اگر این کار امکان پذیر نبود، آنوقت شروع به داجینگ و برنینگ کنید.
عدم پدیدار شدن هاله ها
یکی از مهمترین تکنیکها در هنگام داجینگ و برنینگ این است که نگذارید این ویرایش از خط خود خارج شود. مطمئن شوید که تنها چیزی داج و برن شده که شما میخواستید بشود، نه هیچ چیز دیگر. اگر این کار را نکنید، احتمالاً با هالهای تاریک یا روشن در اطراف سوژه داج و برن شده مواجه میشوید. این اتفاق، همه زحمت شما را بر باد میدهد.
یکی از روشها این است که “سعی کنید” خیلی دقیق این کار را خیلی دقیق انجام دهید و لبههای قلم موی داجینگ و برنینگ شما از لبههای سوژه بیرون نزند. طبیعتاً کار سخت و وقتگیری هم هست و همیشه هم امکان پذیر نیست. خصوصا وقتهایی که سوژه، دارای لبههای صاف و مشخص نیست. یک روش هم همان کاری است که اغلب ویرایشهای دیگر را براساس آن انجام میدهید. یعنی اول سوژه خودتان را با روشهای مختلف انتخاب در فتوشاپ، جدا میکنید و بعد روی بخشهای جدا شده کار میکنید.
اگرچه این روش هم در باره سوژههای پیچیده، مانند برگهای یک درخت در زمینه روشن آسمان، چندان ساده نیست. یک سری روشهای دیگر هم وجود دارد که میتوانید در مواقع مورد نیاز آنها را به کار گیرید. مثلا جداسازی براساس نور پیکسلها.
اما بههرحال حتماً توجه کنید که داجینگ و برنینگ، حتماً براساس روشنایی سوژههایتان، روی آنها اعمال شود. به بیان دیگر، کاری کنید که داجینگ، فقط روی بخشهای تیره اتفاق بیفتد که قرار است روشن شوند و برنینگ هم تنها روی روشناییهایی اعمال شود که میخواهید تیره شوند. به عنوان مثال در فتوشاپ، میتوانید ترکیب لایههای روی هم را طوری تغییر دهید که مثلاً تنها روی لایههای روشنتر یا تیرهتر از خودش تأثیر بگذارد. به این ترتیب، دیگر همه پیکسلها تأثیر نمیگیرند.
هدفگذاری داجینگ و برنینگ، براساس روشنایی لایهای که در حال کار روی آن هستید، در برخی از نرمافزارها ممکن نیست. مثلا خود فتوشاپ، این قابلیت را دارد، اما ویرایشگر فایلهای خام یا ACR آن را ندارد یا در لایتروم هم نیست. البته نگران نباشید. شما هنوز هم میتوانید از این تکنیک پیشرفته استفاده کنید. مثلاً میتوانید از تنظیمات منطقهای با محوشدگی زیاد در اطراف قلم موی آن برنامه استفاده کنید. یعنی آنقدر محوشدگی اطراف قلم مو را زیاد و خود قلم مو را بزرگ کنید که تغییر روشنایی با تاریکی آنقدر به چشم نیاید.
ضمن اینکه میتوانید از تنظیمات عمومی هم استفاده کنید. البته نه اینکه حتماً عکس را روشن یا تاریک کنید. برخی از برنامهها به شما اجازه میدهند مثلاً صرفاً Shadows یا Highlights را تغییر دهید. میتوانید از این اسلایدرها به جای روشنی و تاریکی عمومی استفاده کنید.
در برخی از برنامهها هم امکانات جدیدی اضافه شده که کار را برای داجینگ و برنینگ سادهتر میکند. مثلاً در نسخههای جدید لایتروم، اگر بخواهید یک سایه را داج کنید، میتوانید به لایتروم بگویید که در محدودهای که روی آن قلم مو را میکشید، فقط روی پیکسلهای تاریک کار کند یا مثلاً یک رنگ خاص را تحت تأثیر قرار دهد. این قابلیت “luminance range mask” یا ماسک محدوده روشنایی نام دارد که نسخههای قدیمی لایتروم فاقد آن بودند. اگر لایتروم قدیمی دارید، بهترین روش این است که یک قلم موی کوچک بردارید و مثلاً نورهای خیلی روشن یا سایههای تیره آن قسمت را با Highlights یا Shadows تغییر دهید. با این کار، احتمال ایجاد هاله در اطراف محل داجینگ و برنینگ خیلی کمتر میشود.
روشهای پیشنهادی برای داجینگ و برنینگ
واقعیت این است که روشهایی که میتوانید داجینگ و برنینگ کنید، حداقل در فتوشاپ، بسیار متنوع و گسترده هستند. هر عکاس، روشها و تنظیمات شخصی خودش را برای این کار استفاده میکند. به همین دلیل روشی که در اینجا درباره آن توضیح میدهم، یکی از روشهای عمومی این کار است و طبیعتاً ممکن است خود شما روشهای سادهتر و مناسبتری را برای کاربرد شخصیتان پیدا کنید.
داجینگ و برنینگ در فتوشاپ
اگرچه در فتوشاپ، ابزارهای اختصاصی برای داجینگ و برنینگ وجود دارد، اما شخصاً دوست دارم از لایههای تنظیم کننده استفاده کنم. مثلاً از Curve ها برای تاریک و روشن کردن لایه زیری استفاده میکنم. چون هم مجدداً قابل تنظیم هستند و هم خود آنها شامل یک ماسک هم میشوند و میتوانم جاهایی که نیاز نبوده تغییر کند را به راحتی با ماسک بپوشانم.
یک روش پیچیدهتر هم برای این کار وجود دارد که ویرایشگرها، یک لایه خالی با رنگ خاکستری 50% روی لایه عکس ایجاد میکنند و مد ترکیب یا همان Blending Options آن را از Normal روی Overlay قرار میدهند. این لایه، در جاهایی که تیرهتر از خاکستری 50% باشد، جلوه تاریکی و در جاهایی که روشنتر از خاکستری 50% باشد، جلوه روشنایی به عکس زیرین خودش میدهد. به این ترتیب میتوان به راحتی با قلمموهای سفید و سیاه یا حتی همان ابزارهای داجینگ و برنینگ، آن را ویرایش کرد.
لایتروم
برای داجینگ و برنینگ در لایتروم، بهتر است تا جایی که میتوانید سعی کنید از تنظیمات عمومی و کلی یا همان Global Adjustments استفاده کنید. یعنی ویرایشهایی که روی کل عکس تأثیر میگذارند. چون این تنظیمات را خیلی راحتتر میتوانید کنترل کنید و همچنین به راحتی قابل حذف کردن هستند. تنظیمات منطقهای یا محدود (Local Adjustments) به راحتی از دستتان خارج میشوند و در برخی جاها این تنظیمات روی هم مخلوط میشوند و جلوه بدتری پیدا میکنند.
نکته بعدی اینکه بهتر است به جای قلم موی تنظیمات محدود، از گرادینت استفاده کنید. یک گرادینت ساده و صحیح میتواند کاری که میخواهید با بارها و بارها کشیدن قلم انجام دهید به سرعت برایتان انجام دهد.
اما اگر باز هم میخواهید از قلم موی تنظیمات محدود استفاده کنید، پیشنهاد میکنم کلاً از اسلایدر Exposure دور بمانید. این اسلایدر، روی همه پیکسلها با هم تأثیر میگذارد و معمولاً همیشه یک هاله نورانی روی عکس ایجاد میکند. به جای آن از “highlights,” “shadows,” “whites,” و “blacks” استفاده کنید. یکی از روشهای محبوب من برای این کار، استفاده از مقادیر کم Clarity در منطقه ویرایش شده است که معمولاً باعث نرم کردن ترنزیشن بین رنگهای تیره و روشن میشود.
اما همانطور که گفتم، در لایتروم جدید میتوانید از ماسک روشنایی استفاده کنید. طبیعتاً فقط نسخههای جدید لایتروم آن را ارائه میکنند.
بیشتر بخوانید: چگونه از ماسک روشنایی استفاده کنیم؟
خلاصه
امیدوارم در این مقاله توانسته باشم، تأثیر و اهمیت داجینگ و برنینگ را برایتان تشریح کنم. اگرچه نمیشود گفت که همه عکسها نیاز به آن دارند، اما بدون شک میتوانید عکس های زیادی را در آرشیو خودتان (فارغ از شاخههای مختلف عکاسی) پیدا کنید که احتمالاً با داجینگ و برنینگ بهتر میشدند. اگر سؤالی در این رابطه دارید، در بخش کامنتها با من در میان بگذارید.
مترجم: امیر یاری