من و دوستم به صورت کاملا اتفاقی، در روز افتتاحیه نمایشگاه عکاسی، در یک کافه با یک دختر جوان آشنا شدیم که در آن زمان 13 ساله بود. دختر جوان و مادر او شروع به صحبت کردن با ما کردند و به سرعت با هم آشنا شدیم، که همین امر باعث شد تا او در یک درس دو ساعته با ما شرکت کند تا طرز کار با یک DSLR و استفاده از مهارتهای عکاسی را به او یاد بدهیم. او از صفر آغاز کرد و اکنون دو کتاب از پروژه شخصی خود ؛شامل عکاسی، ویرایش و طراحی را تکمیل کردهاست.
با اینکه تحت نظارت ما بود، بخش اعظم کارها را به صورت فردی انجام میداد و ما شرایطی برای او فراهم میکردیم تا بتواند هم از دوربین و نرمافزار استفاده کند.
1- شما به اصول اولیه رجوع میکنید
گاهی اوقات هنگام عکاسی، ما همه چیز را بیش از حد پیچیده میکنیم. اما، آموزش استفاده از دوربین و پروسه عکاسی به یک کودک، به مغز شما کمی استراحت میدهد و باعث میشود دوباره به اصول اولیه عکاسی فکر کنید.
برای مثال، توضیح ISO، سرعت شاتر و دیافراگم به فردی کم سن و سال، و تمرین این موارد با روشی که درک آن آسان باشد، به شما کمک میکند تا دوباره سری به آغاز عکاسی خود بزنید، مخصوصا اگر شخصا آن را یاد گرفته باشید و مقدمه ساختار یافتهای از عکاسی نداشته باشید.
وقتی هنرجوی ما درسهای جدیتری درمورد کنترل دوربین و پروسه عکاسی گرفت، در آخر هر قسمت یک امتحان کوچک از او میگرفتیم تا چیزی را که یاد گرفته بود تکرار کند و با اینکار متوجه میشدیم که آیا توضیحات ما برای فردی که هیچ اطلاعاتی از عکاسی ندارد، مناسب است یا خیر. من متوجه شدم اینکار به من کمک کرد تا بسیاری از نظرات و دیدگاههای خودم را کنار بگذارم.
2- شما میتوانید یک جرقه را به آتش تبدیل کنید
در راستای نکته قبلی، کودکان در عکاسی مانند یک بوم نقاشی سفید هستند. آنها هیچ آموزشی ندیدهاند. به کارگاه یا کنفرانس عکاسی نرفتهاند. و باید این را به خاطر داشته باشید، زیرا شما ابزار و قدرت این را دارید که فردی جوان را به عکاسی تشویق کنید و انگیزهای بینظیر به او بدهید.
موارد ابتدایی را به آنها آموزش دهید اما همیشه یادآوری کنید که هیچ چیز غلط یا درست نیست و به صورت کلی، عکاسی مربوط به عکاس است و نه دوربین یا مدل آن. با اینکار، به کودک آزادی بدهید تا بدون احساس قضاوت توسط دیگران، آزمایش کند و این امر به کودکان اجازه میدهد تا بدون اینکه احساس بدی داشته باشند، پیشنهادات خود را مطرح کنند.
شما میتوانید با دادن پروژههایی خاص اما ساده که باعث میشود شخصیت و شیوه خود را ابراز کنند، یک نقطه آغاز برای آنها مشخص کنید تا راه خود را پیدا کنند.
تماشای پیشرفته آنها از فردی که حتی نگه داشتن دوربین را بلد نیست به شخصی حرفهای که به شما مراجعه میکند و از شما برای پروژههای عکاسی خود کمک میگیرد، بسیار لذتبخش است. عکاسی را به امری خسته کننده و تکنیکی تبدیل نکنید و به جای اینکار، از چشمان یک کودک به آن نگاه کنید.
چطور میتوانید آن را جالب و هیجانانگیز کنید؟ چطور آنها را به جستجوی اطراف خود و مطالعه درمورد عکاسی تشویق میکنید؟ من تضمین میکنم که آموزش عکاسی با این روش، هیجان عکاسی را برای خود شما نیز دوباره زنده خواهد کرد.
3- ردپای خود را ثبت کنید
تبدیل شدن به یک عکاس حرفهای و دریافت جایزه و شهرت، خوب است (و البته به همان اندازه مورد انتقاد قرار میگیرید)، اما نکته مهم، ثبت اثری در صعنت عکاسی است.
نکته اینجاست که تصاویر جدید هر روز تولید میشوند، و با اینکه برخی از آنها، به تصاویری نمادین تبدیل میشوند، اما تعداد آنها نسبت به عکاسان موجود در صحنه، زیاد نیست.
پس چرا به میراث عکاسی خود نگاهی نمیکنید؟ نه به عنوان تصاویری ستودنی بلکه چیزی بسیار پرمعنا، مانند آموزش به شخصی مشتاق یا مشاهده مهارت و استعداد در یک نفر و انتقال اعتماد به نفس به آنها برای برجستهسازی بیشتر مهارتها.
هنگام کار کردن با کودکان، کسانی را مشاهده میکنید که از آن لذت میبرند، اما تفریحات دیگر ممکن است بر عکاسی قالب شوند. اما همچنین ممکن است ببینید که شخصی، نکاتی را که به او آموزش میدهید را در برمیگیرد و آنها را به سطحی کاملا جدید ارتقا میدهد. آیا بعد از آن احساس نمیکنید که نقشی مهم در این صنعت داشتهاید؟
البته کار کردن با کودکان برای همه افراد لذتبخش و آسان نخواهد بود و هیچ اجباری نیز در آن نیست، اما ممکن است بچه خواهر یا برادر یا حتی فرزند خود شما یا دوست شما باشد که بتواند از مهارت، تجربه و قابلیت علاقهمند کردن آنها به هنر و عکاسی، بهرهمند شود.
قبلا آموزش دادن به کودکان را امتحان کردید؟ به نظر شما از آموزش به افراد بزرگسال سختتر است؟