ترکیببندی در عکاسی به زبان ساده
اکثر عکاسان آماتور و تازهکار با ترکیببندی و نحوه اجرای صحیح آن، مشکل دارند. ترکیببندی یا کمپوزیسیون بسیار مهم است. اگر قصد دارید عکسهایی قوی بگیرید، ترکیببندی از مهمترین قسمتهای آن است. با نگاهی به آثاری که تاکنون در جشنواره عکس نورنگار برنده شدهاند میتوانیم تاثیر ترکیببندی مناسب را مشاهده کنیم.
بسیاری از عکاسان، ترکیببندی را فقط با قانون یک سوم میشناسند در حالیکه ترکیببندی میتواند بسیار عمیقتر باشد. به عنوان یک عکاس، شما باید با مفهوم و کاربرد ترکیببندی بخوبی آشنا باشید، هرچند ترکیببندی آنقدر گسترده است که در یک مقاله نمیگنجد. بنابراین سعی کردهایم به زبان ساده، در یک مقاله مختصر نکات مهم ترکیببندی را برای شما توضیح دهیم.
1) ترکیببندی چیست؟
ترکیببندی ساختار بنیادین یک عکس است. این همان نحوه چیدمان عناصر تصویر به منظور ایجاد ظاهری است که مدنظر شماست. ترکیببندی میتواند به تصویر شما کمک کرده یا آن را نابود کند. اگر بصورت ناگهانی به یک سوژه جالب برخورد کردید، بدون توجه به شرایط نوری یا محیطی، برای ثبت یک عکس موفق، لازم است ترکیببندی مناسبی را رعایت کنید.
شما به عنوان عکاس، قدرت و انعطاف زیادی در تغییر ترکیببندی یک عکس دارید. به جلو وعقب یا چپ و راست حرکت کنید، لنز را عوض کنید، بداخل یا به بیرون زوم کنید. به عناصری که در کادر قرار میدهید یا از کادر حذف میکنید، توجه کنید. اگر ترکیببندی را بصورت صحیح انجام دهید، سوژه تا حد ممکن بصورتی کاملاً موثر به مخاطب ارائه شده و پیام شما از طریق عکس منتقل میشود.
در این عکس با دقت فراوان سعی شده تا خرچنگ در میان قطعات گیاهان قرار گیرد.
2) عناصر ترکیب بندی
نقاط، خطوط و شکل ها از عناصر ترکیببندی هستند.
در بنیادینترین سطح، اینها تنها عناصر ترکیببندی هستند. هر چیز در تصویر، سوژه، پسزمینه، جزئیات کوچکی که ممکن است خیلی مهم نباشند، همگی نقاط، خطوط و شکلها هستند. البته برخی از آنها ممکن است خیلی پیچیده باشند. یک چهره یا یک درخت، اشکالی ساده نیستند اما بههرحال دارای یک شکل بوده و میتوانند ساختار یک تصویر را تشکیل دهند.
مهمتر از عناصر مجزا در یک عکس، نحوه ارتباط عناصر بنیادین با یکدیگر است. اگر چندین عنصر در یک عکس بطور مناسب قرار گرفته باشند، قدرتمندتر از جمع عناصر است.
برای روشنتر شدن قضیه، به تصاویر زیر توجه کنید. اینها مقایسهای بین یک عکس موفق با عناصر ترکیببندی آن است. این عکسی از کوهستان Yosemite است و اگر فقط به شکل ترسیمی عناصر آن توجه کنید، تعادل عالی ترکیببندی را با مقادیر یکسان تمرکز بر هر دو نیمه تصویر، مشاهده میکنید.
در عکس بعد که از دره مرگ در شرق کالیفرنیا گرفته شده، ترکیببندی پویاتری با خطوط قطری قوی در طول تصویر دیده میشود.
عکس بعدی در ایسلند گرفته شده و تصویری از یک صخره یخی در نزدیکی ساحل است. در اینجا میتوانید خطوط و شکلهایی را ببینید که ساختار عکس را تشکیل دادهاند.
نکته قابل توجه در این تصاویر این است که شکلهای ترسیمی به تنهایی نیز موثر بوده و همان حس موجود در عکسهای اصلی را دارا هستند. البته شما این ترسیمها را به دیوار خانه آویزان نمیکنید، اما حتی در حالات ساده خود، دارای ساختار درونی مشخصی هستند.
هنگام عکاسی به سوژهها به عنوان مجموعهای از خطوط سیاه و سفید نگاه نمیکنید، اما آنچه باید درنظر بگیرید ایجاد یک چیدمان و ساختار مناسب است، ساختاری که ریشه در عناصر بنیادین خطوط و شکلها دارد.
3) قصد و هدف
راز بزرگ ترکیببندی این نیست که از یک ساختار یا الگوی همیشگی برای اکثر عکسهای خود استفاده کنید (همانند قانون یک سوم)، درعوض، نکته مهم انتخاب ترکیببندی خود با قصد و هدف است.
هدف مهمترین قسمت یک ترکیببندی است. هیچ چیز نباید در عکس اتفاقی بوده بلکه باید دلیلی برای وجود داشته باشد. اگر این نکته را مدنظر داشته باشد، و واقعاً هنگام عکسبرداری برای آن وقت بگذارید، عکسهای شما فوقالعاده خواهند شد. درنهایت بطور ناخودآگاه تفکر آگاهانه بیشتری به عکس اضافه خواهید کرد.
در این عکس بطور هدفمند تلاش شده تا هنگامی که نورافکن چرخان بالای برج ایفل درست روبروی دوربین قرار میگیرد، عکس گرفته شود. درواقع عکاس، تصویری را از قبل در ذهن داشته و تلاش کرده آن را از طریق عکس به واقعیت تبدیل کند.
4) سادگی
هر عکسی که میگیرید دارای یک پیام احساسی است و این همان دلیل اصلی گرفتن عکس است. هنگامی که درحال عکاسی هستید، یکی از بهترین کارهایی که باید انجام دهید تفکر آگاهانه و هدفمند درباره پیام حسی عکس و نحوه تمرکز بر شیوه بیان آن است. اینجاست که قدرت سادگی مشخص میشود.
منظور از سادگی این است که هیچ چیز در عکس خارج از محدوده پیام احساسی تصویر نباشد. اگر میخواهید یک حس زیبایی شناسانه را از طریق یک عکس منظره منتقل کنید هرچیز غیر زیبایی را از عکس حذف کنید. آینها میتوانند کابلهای برق، جای پا در پیش زمینه، تکهای زباله و غیره باشند.
همزمان، سادگی به ترکیببندی نیز اشاره میکند. مخاطبان خود را در اطلاعات زیاد غرق نکنید، مگر اینه بطور عمد قصد ارائه یک عکس منکوب کننده و با هرج و مرج داشته باشید. اگر بتوانید با عکس خود داستانی را با حداقل عناصر مزاحم، بیان کنید آنگاه یک عکس قوی گرفتهاید.
هیچ عنصری در این عکس خارج از پیام حسی آن نیست.
5) تعادل
یکی از نکات مهم که باید هنگام ترکیببندی به آن توجه کنید، مسئله تعادل است.
رعایت تعادل در عکسها نسبتاً آسان است. برای شروع، کافی است از خود بپرسید هر یک از عناصر عکس چه مقدار توجه مخاطب را به خود جلب میکنند. این پدیده را «وزن بصری» عکس مینامند. عناصری که دارای وزن زیاد بصری هستند شامل اشیاء درخشان، رنگهای غلیظ، چشمان، افراد، حیوانات، کنتراست بالا، عناصر غیرمعمول و هرچیزی است که در جهان طبیعی توجه را به خود جلب کند. سپس، بررسی کنید آیا وزن بصری در تمام قاب بطور یکنواخت توزیع شده یا یک نیمه عکس دارای وزن بیشتری است. (ازچپ به راست قاب) اگر دو نیمه وزن تقریبی یکسانی داشته باشند، این عکس متعادل بوده و درغیر اینصورت، عکس نامتعادل است. (لزوماً هیچ یک بهتر از دیگری نیست).
مسئله تعادل بسیار شبیه به الاکلنگ است. ذکر این نکته مهم است که شما می توانید یک سوژه با وزن بصری بیشتر (سوژه اصلی) را با یک سوژه با وزن بصری کمتر را متعادل کنید، به شرط اینکه سوژه سبکتر به لبههای کادر نزدیک باشد، همانند آنچه هنگام تعادل یک کودک با یک فرد بزرگسال بر روی الاکلنگ اتفاق میافتد. به تصویر زیر نگاه کنید:
در این عکس سنجاقک وزن بصری بیشتری دارد درحالیکه درختچه واقع در پسزمینه دارای وزن بصری کمتری است. اما قرارگرفتن درختچه در نزدیکی لبه قاب تصویر و قرارگرفتن سنجاقک در نزدیکی مرکز قاب، باعث ایجاد تعادل در این عکس شده است.
شما بین عکاسی متعادل یا نامتعادل حق انتخاب دارید. هیچکدام از این دو حالت بر دیگری برتری ندارد، آنچه مهم است اینست که هردو احساسات مختلفی را منتقل میکنند.
- عکسهای متعادل آرامبخش، ساکن و آرام هستند.
- عکسهای نامتعادل دارماتیک، پُر شور و پویا هستند.
اگر از یک دریاچه آرام هنگام طلوع آفتاب عکسبرداری میکنید بنبال یک عکس نامتعادل نخواهید بود. اما برای سوژههای شدید و غیر ارام، شاید ترکیببندی نامتعادل بهتر باشد. مسئله تعادل فقط به احساسی که میخواهید منتق کنید بستگی دارد.
6) فضای حیاتی
اگر چندین نقطه جلب توجه در عکس وجود داشته باشد، شاید بخواهید بین آنها فضای حیاتی ایجاد کنید. درغیر اینصورت ممکن است عناصر عکس با یکدیگر (یا با لبههای قاب) تداخل ایجاد شده و یک ترکیببندی شلخته و نامناسب بوجود آید.
تصور کنید چند پرنده در آسمان پرواز میکنند و شما میخواهید همه آنها را در یک قاب ثبت کنید. اگر پرندهای در مقابل پرنده ای دیگر قرار بگیرد، آن ناحیه از تصویر شلوغ و ناخواسته بهنظر میرسد. درعوض بهتر است بین تمام سوژهها و بین آنها با لبه قاب یک فضای حیاتی وجود داشته باشد.
این قضیه هنگام عکسبرداری از کوه نیز صادق است، هنگامی که قله کوه تقریباً در لبه بالایی قاب عکس قرار گرفته است. در این حالت، قله کوه توجه ناخواسته زیادی را جلب کرده و بطور بالقوه حسی از بیخیالی را نمایش میدهد. اما اگر هر یک از سوژهها فضایی مخصوص به خود داشته و با سوژههای دیگر پوشانده نشوند، ترکیببندی بهتری ایجاد میشود. بدین ترتیب میتوانید پیامی قوی و منسجم را به بینندگان منتقل کنید.
7) فضای مثبت و فضای منفی
فضای مثبت در هر عکس، چیزی است که برجسته بوده و توجه را به خود جلب میکند.
فضای منفی عکس فضای مثبت است و به مناطقی از عکس گفته میشود که در پسزمینه حل شده و توجهای را جلب نمیکنند. عکسها میتوانند شامل فضای منفی زیاد، فضای مثبت زیاد یا ترکیبی متعادل از هردو باشد. همه این حالات اساسات مختلفی را انتقال میدهند.
عکسهایی با فضای منفی زیاد، حس از تهی بودن، آرامش و انزوا را دارند و برای مواقعی که میخواهید حسی از تنهایی را نشان دهید، مناسب هستند. یک درخت تنها در میان طوفان برفی چنین حسی را بخوبی منتقل میکند.
عکسهایی با فضای مثبت زیاد، عکسهایی شلوغ و فعال هستند. در این عکسها جزئیات کوچک زیادی برای جلب توجه وجود دارند، هرچند نقطه ضعف این عکسها میتواند خدشه به سادگی و صراحت پیام عکس باشد، بنابراین در این نوع ترکیببندی باید احتیاط زیادی به خرج دهید.
این احساسات در ترکیببندی بسیار اهمیت دارند میتوانند پیام دلخواه شما را شکل دهند. اگر هنگام عکاسی توجه زیادی به این موضوع داشته باشید، میتوانید با جابجایی و تغییر ترکیببندی، نسبت بین فضای منفی و فضای مثبت در عکس را متعادل کنید. از آنجایی که فضایهای مثبت و منفی هرکدام حس متفاوتی را ایجاد میکنند، ابزاری مناسب برای انتقال پیام شما از طریق عکس هستند.
8) الگوها و رابطهها
برخی مواقع میتوانید عکسهایی با الگوهای ظریف بیشتر از یک ترکیببندی ساده، ثبت کنید. به عنوان مثال، میتوانید از منظرهای با یک گل نارنجی در پیشزمینه و نورهای نارنجی رنگ در تپههای دوردست، عکاسی کنید. یا میتوانید از دودهای خارج شده از یک آتشفشان در شب عکاسی کرده و آن را با شکل کهکشان راهشیری در بالای سر سوژه، هماهنگ کنید.
درواقع محدودیتی در جهان روابط عمیقتر ممکن در عکاسی وجود ندارد. این روابط را همیشه نمیتوانید بیابید اما باید بدنبال آن باشید. عکسهایی که دارای این ارتباطات ویژه و عمیق هستند، عکسهایی کاملاً هدفمند میباشند.
سخن پایانی
شاید لازم نباشد که ترکیببندی را خیلی ساده جلوه دهیم. بزرگترین عکاسان هم همیشه در ارائه ترکیب بندی کامل، موفق نیستند زیا نمیتوان در ترکیببندی به درجه استادی رسید.
ترکیببندی عالی نقطه پایانی نیست که بتوان با استعداد یا پشتکار بدان رسید، درعوض می توان با تغییر سبک عکاسی، توجه به سوژه و اهداف احساسی در ایجاد آن موفق شوید. مهارت در ترکیببندی با خواندن مقالات یا تماشای ویدیو در یوتیوب بدست نمیآید. ترکیببندی مقولهای شخصی است و چیزی است که باید خودتان آن را بیاموزید.