امروزه در دنیایی زندگی میکنیم که در معرض بمباران دادهها قرار داریم. مغز ما توسط رسانههای مختلف زیر بارانی از اطلاعات و اخبار قرار گرفتهاست. طبیعی است اگر بخواهیم تمام آنها را جدی بگیریم ذهن ما خسته خواهدشد. از طرفی این اطلاعات اثر خود را در ضمیر ناخودآگاه ما خواهد گذاشت و حتی اگر ما اهمیت ظاهری به مطلب یا خبر ندهیم اما در گوشه ذهن خود آن را خواهیم داشت. کمکم این اطلاعات به باور ما تبدیل شده و امری عادی به حساب میآید. کلیشه های عکاسی نیز چنین عمل می کنند.
همراه این اخبار و اطلاعات معمولا عکسهایی برای جذاب کردن مطالب وجود دارد که به آنها روح میدهد در حقیقت نمونه عینی مطلب منتشر شده را به ما نشان میدهد. ولی آیا عدالت در ارائه مطلب توسط این عکسها رعایت شده است؟ با مرور تصاویر و فیلمها متوجه می شویم که یافتن فیلمها یا عکسهایی که نشان دهنده فرهنگ و ویژگیهای تمام افراد جامعه باشد، بسیار سخت است.
[relatedpost post=”107600″]
تساوی در ارائه عکس افراد به چه معناست؟
وقتی که مطلبی می نویسیم، به دنبال تصاویر مناسب برای تفهیم بهتر آن به مخاطب میگردیم. شبکه اینترنت منبع عکسهای بسیار زیادی است. با یک جستجوی کوتاه به وسیله موتورهای جستجو در موضوع مورد نظر میتوانیم به عکسهای زیادی دست پیدا کنیم. اما آیا این عکسها کافی و بازتاب واقعیت است؟ یا به نوعی رسانه می خواهد به ما تلقین کند که نتیجه جستجوی شما چنین تصویری است.
به عنوان مثال وقتی مطلبی در مورد موفقیتهای مالی شرکتها مینویسم و میخواهیم عکسی از این شرکت و عوامل آن منتشر کنیم. بیشترین کلیشه های عکاسی که مشاهده میکنیم یک دفتر خلوت و لوکس در برجهای بلند مرتبه است. یا مدیر موفق شرکت یه مرد میانسال، سفید پوست! آیا واقعیت اینطور است؟ بهتر است این طور بپرسیم در چند درصد موارد شرکتها دارای چنین شرایطی هستند؟
با یک بررسی میدانی متوجه میشویم که بسیاری از مدیران موفق خانم هستند. مدیران مرد موفق سیاهپوست زیادی داریم و شرکتها عموما طوری که نشان داده میشوند خلوت و منظم و لوکس نیستند. اما با وجود اینکه این را میدانیم، وقتی می شنویم فلان شرکت دارای مدیر موفقی است ناخودآگاه یک مرد میانسال، با موهای بور، قد نسبتاً بلند، در ذهن ما شکل میگیرد.آیا عدالت در ارائه تصویر افراد در این زمینه رعایت شده است؟
چرا تصویر ارائه شده مهم است؟
وقتی مطلبی را مطالعه میکنیم، ذهن ما تصویر آن را میسازد. عکسهای همراه مطلب به ذهن ما جهت میدهند. درحقیقت ناخوداگاه مارا هدایت میکنند. کلیدواژههای به کار برده شده در مطلب با عکسها مرتبط شده و از این به بعد هرگاه این کلیدواژه به گوش ما برسد نا خودآگاه تصویری جلوی چشمان ما ظاهر خواهدشد که به ما ارائه شده است.
تصاویر ارائه شده در پروژههای فیلم و عکس باید متنوع باشد زیرا زندگی واقعی و آدمهای آن متفاوت هستند. اگر به عنوان عکاس به تمام افراد جامعه توجه نکنید و به عنوان سوژه عکاسی در نظر نگیرید، عدالت در عکاسی را رعایت نکردهاید.
بشریت شامل انواع انسانها با نگرش و تجربیات متفاوت است
در موتورهای جستجو دنبال فیلم یا عکس سهامداران سطح بالای شرکت بگردید، اگر نگوییم همیشه، در اکثر موارد با تصویر کلیشه های عکاسی یک مرد میانسال اروپایی مواجه خواهید شد. این چه چیزی را القا میکند؟که سهامدار موفق لزوما مرد و اروپایی و میانسال است. شما با دیدن تصویر یک زن جوان آسیایی هرگز یاد یک سهامدار سطح بالا نخواهید افتاد در صورتیکه بسیاری از این زنان در شرکتهای امریکایی سهامدار هستند.
درحقیقت ما دچار یک بی عدالتی در ارائه تصاویر هستیم، خواسته یا ناخواسته. گروهی از پژوهشگران براین باور هستند که اروپاییها خود را نژاد برتر دانسته و خوراک ذهنی برای دیگر ملتها فراهم میکنند. به این صورت شاید مستقیم به شما به عنوان یک غیر اروپایی و آمریکایی نگویند که ما از شما برتر هستیم ولی با استفاده از تصاویر این موضوع را به شما القا میکنند. چون از طریق غیرمستقیم عمل میکنند شما مقاومتی در مقابل آن نخواهید داشت.
[relatedpost post=”106281″]
برعکس این موضوع نیز صادق است. شما وقتی تصویر یک عده جوان سیاه پوست را مشاهده کنید. اولین چیزی که به ذهن شما می رسد “باند خلافکار” است! در صورتیکه وقتی توضیح زیر تصویر را مطالعه میکنید متوجه می شوید که اینها گروه فارغ التحصیلان دانشگاه هستند. آیا اینطور نیست؟ متوجه تاثیر ناخودآگاه تصاویر شدید؟
ذهن ما از کلیشه های عکاسی پرشده که از گذشته تا به امروز ساخته شدهاند. برای پیشرفت در کار و برقراری عدالت باید بر این کلیشهها غلبه کنیم. البته کار راحتی نیست و نیاز به صرف زمان و هزینه دارد.
چگونه در پروژههای عکاسی و فیلم خود عدالت تصویری را رعایت کنیم
هنگام عکاسی درنظر داشته باشید، گرفتار توکنیسم نشوید و تفاوت ایجاد کنید. برای مثال اگر موتورهای جستجو به شما مردی میانسال را به عنوان یک سرمایه گذار موفق نشان میدهند. شما سراغ سرمایه گذاران موفق جوان چه مرد یا زن بروید و عکاسی کنید. به این ترتیب وارد این چرخه نخواهید شد و به سهم خود تفاوت ایجاد کردهاید.
سعی کنید عکاسی شما از سوژهها هدفمند باشد، نه اینکه گرفتار توکنیسم شوید به این معنی که چون در مطلبی که نوشتید از سه عکس مرد استفاده شده چهارمین عکس یک خانم باشد یا چون تمام عکس هایی مجموعه شما در مورد موضوعی سفید پوست هستند چند تصویر از افراد سیاه پوست بگیرید. بدون اینکه هیچ دلیل خاصی وجود داشته باشد. اگر شما به جستجو در محیط واقعی بپردازید حتما به دلایل بی شماری برای استفاده از عکس خانمها غیراز بعد جنسیتی دست خواهید یافت.
شما به عنوان یک عکاس منصف نمی توانید نسبت به رنگین پوستان، زنان، ترنسها، کودکان کار، سابقه دارها و سایر افراد جامعه بی تفاوت باشید و آنها را نادیده بگیرید. اگر یک کودک کار در مسابقه ورزشی مقام اول را کسب کرده و شما از او عکاسی کنید، وقتی کسی مطلبی ورزشی می نویسد و به دنبال عکس مناسب آن است علاوه بر بایگانی از عکسهای پسر بچههای مرتب و منظم به عکسی واقعی مانند عکس شما هم دسترسی خواهدداشت و میتواند واقعیتر انتخاب کند.
گاهی اوقات این مسائل به طور مستقیم توسط افراد تجربه نشده اند به این معنی که نویسنده مطلب تا به حال کودک کار که قهرمان دو شده باشد را ندیده است و اینکه از عکس او در ارائه مطلب یا گزارش استفاده نمیکند دانسته نیست، مهم این است که با فهمیدن این موضوع در برابر استفاده از عکس مقاومت نکند. به هرحال جذابیت عکسهای کلیشهای بسیار بیشتر است و مطلب ارائه شده را جذابتر میکند.
اما باید به این بی عدالتی تصویری پایان داد.از کلیشهها فاصله بگیرید و به استقبال پیچیدگی واقعیت بروید، پیروی از کلیشهها در موضوعات عکاسی ناخودآگاه مارا به سمت بی احترامی و بی عدالتی نژادی، جنسی و … سوق خواهدداد.
[relatedpost post=”115424″]
کلیشههای عکاسی از کجا ناشی می شود؟
هنجارهای زیبایی جنسیتی نمونه قدرتمندی از کلیشهها در عکاسی هستند. برای مثال اخیرا خبری در مورد مردی که میخواست برای دخترش پیراهن فوتبالی خریداریکند، منتشرشد، عکسهای استفاده شده برای مردان فوتبالیست ورزشی بود و عکسهای مربوط به پیراهنهای ورزشی زنان بیشتر جنسی بود تا ورزشی!
این نوع تصاویر سطح پایین، که مبتنی بر پیش داوریها و مفروضات قدیمی است، بسیار مخرب است. این ذهنیت میتواند به صورت ناخودآگاه همه چیز را به خوبی یا بدی متاثر کند. هریک از ما به عنوان عکاس باید بدانیم، علاوه بر جنبههای زیبایی شناختی و تجاری به اثر عکسهای خود بر روی بینندگان نیز فکر کنیم.
باید این کلیشهها را تغییردهیم، این خیلی مهم است، اما تغییر در جامعه از تغییر در افراد شروع می شود. اولین قدم تغییرات کوچک در نحوه فیلمبرداری یا تصاویر ثبت شدهاست. این می تواند آغازی برای شروع یک تغییر بزرگ باشد.
به عنوان شروع درصورتی که به عنوان یک عکاس، سفارشی برای عکاسی در مورد موضوع تحصیل و مدرسه دریافت کردید به جای اینکه دنبال مدرسهای با بهترین امکانات و جلوه های بصری زیبا برای عکاسی بگردید. سراغ مدارس در تمام سطح شهر بروید به این شکل شما عکسهای واقعی را جایگزین کلیشه خواهیدکرد.
یا اینکه اگر میخواهید از یک تیم ورزشی عکس بگیرید فقط به تیم ورزشی مردان، جوانان و یا سفیدپوستان اکتفا نکنید، سراغ تیمهای ورزشی سیاه پوستان، سالمندان و زنان هم بروید.
کلیشه جنسی در مورد زنان را از بین ببرید، اگر سفارش عکاسی از بانوان به طور عمومی را دارید. فقط به زیبایی و جذابیت ظاهری و جنسی توجه نکنید. از توانمندیهای بیشمار زنان عکاسی کنید. از زنان کارمند یا کارگر، زنانی که راننده اتوبوس یا تاکسی هستند.
طوری عکس بگیرید که تمرکز روی چیزی غیر از بعد جنسیتی باشد به این معنا که اگر در اینترنت شخصی به دنبال عکس یک راننده تاکسی بود تصویر شما در کنار تصویر یک راننده تاکسی مرد برای او از بعد فنی جذابیت ایجادکند، و به او حق انتخاب دهد.
دوباره تکرار میکنم تغییر را از خودمان شروع کنیم. به عنوان یک عکاس آسیایی، مسلمان، زن، رنگین پوست و…… کلیشهها را از بین ببرید و تصویر جدیدی جایگزین کنید.