هر آنچه باید درباره هیستوگرام بدانید

سال‌ها پیش، زمانی که هنوز عکاسی به شیوه دیجیتال رواج پیدا نکرده بود، تنها راه برای اینکه بفهمید یک عکس را درست نوردهی کردید یا نه، این بود که بعد از عکاسی، فیلم را به لابراتوار بدهید تا ظاهر شود و عکس چاپ شده را نگاه کنید. دنیای دیجیتال، عکاسی را به معنای واقعی تغییر داد. حالا دیگر می‌توانیم با نگاه کردن به عکس “حدس بزنیم” که آن عکس خوب شده و نوردهی دقیقی دارد یا نه. اما چرا می‌گویم حدس بزنیم؟ به این خاطر که همه نمایشگر‌ها یا همان LCD های پشت دوربین‌ها کیفیت یکسانی ندارند. نور آن‌ها هم ممکن است در شرایط مختلف تغییر کند و کم و زیاد شود و نهایتاً اینکه نور محیط هم می‌تواند روی تصمیم‌گیری ما درباره روشن یا تاریک شدن عکس‌ها تأثیر بگذارد. شاید به همین خاطر هم باشد که خیلی از عکاسان ترجیح می‌دهند تنها با یک دوربین کار کنند و وقتی با دوربین‌های دیگر شروع به کار می‌کنند، تا مدتی، احتمالاً نوردهی‌های عکس‌هایشان هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد. اما در میان قابلیت‌های نرم‌افزاری جدید در دوربین‌های دیجیتال، یکی از مهم‌ترین آن‌ها، هیستوگرام است.

هیستوگرام یک دیاگرام یا جدول مختصاتی ساده و دو محوری که حجم نور و پراکندگی‌های تنالیته‌های تصویر را به صورت گرافیکی به ما نشان می‌دهد. این جدول، می‌تواند به ما بگوید که آیا عکسی که گرفته‌ایم نوردهی کاملی دارد یا اصطلاحاً یک جای کار می‌لنگد. این جدول نور‌ها، معمولاً بعد از ثبت عکس‌ها سریعاً نمایش داده می‌شود، اما در برخی از دوربین‌های پیشرفته، به صورت زنده و حتی قبل از گرفتن عکس هم ظاهر می‌شود تا نه تنها بتوانید نوردهی صحیح را حدس بزنید، بلکه دیگر نگران نورسنجی چشمی و حدس و گمان‌ خودتان نباشید و از همان ابتدا بتوانید مؤلفه‌های نوردهی مانند سرعت و دیافراگم و حساسیت دوربین را درست تنظیم کنید. احتمالاً تا به حال فهمیده‌اید که این ابزار برای عکاسی، چقدر می‌تواند ارزشمند باشد. اما ارزش این ابزار تنها به زمان عکس‌برداری محدود نمی‌شود.

 

هیستوگرام‌ها یکی از پایه‌های اصلی ویرایش عکس در نرم‌افزارهای حرفه‌ای مانند فتوشاپ یا لایتروم هستند. شاید بتوان گفت بدون شناخت و کار با هیستوگرام‌ها، بخش بزرگی از دانش پشت ویرایش‌های حرفه ای را از دست خواهید داد و هرگز نمی‌توانید با ابزارهای حرفه‌ای مانند Levels یا Curves در این برنامه‌ها کار کنید.

 

بیشتر بخوانید: ویرایش عکس‌های Raw در پنج مرحله‌ی ساده

 

بله، من می‌دانم که شناخت و کار با آن شکل های گرافیکی که شبیه به قله و دره‌های کنار هم هست، در ابتدا چقدر می‌تواند عجیب باشد. خصوصاً زمانی که آن‌ها را روی صفحه نمایشگر کوچک دوربین دیجیتالتان می‌بینید. اما عمیقاً اعتقاد دارم، روش‌هایی که می‌توانند عکاسی شما را بهبود دهند، معمولاً بعد از یاد گرفتن هیستوگرام‌ها پیش رویتان باز می‌شوند.

در این مقاله می‌خواهم زیر و بم این موضوع تکنیکی را به ساده‌ترین روش ممکن برایتان توضیح دهم. مطمئن باشید، در انتهای این مقاله، نگاهتان به این موضوع پیچیده بسیار نزدیک و ساده خواهد بود. پس با من همراه باشید، درباره هر آنچه که لازم است از هیستوگرام بدانید.

 

تشریح محتوای هیستوگرام

 

در واقع، هیستوگرام یک نوع نمایش گرافیکی یا بصری از  مقدار ، یا حجم، یا تعداد پیکسل‌های نورانی موجود در  یک عکس است. ما معمولاً هیستوگرام را به صورت ترکیبی از سه کانال رنگی Red،Green، Blue یا همان کانال‌های قرمز و سبز و آبی می‌بینیم. از آنجا که ترکیب این سه تا کانال، تبدیل به نور سفید می‌شود، برای همین هم چیزی که می‌بینیم یک کانال نورانی و دقیقاً نور سفید است. پس چیزی که می‌بینیم، مقدار یا تعداد پیکسل‌هایی است که دارای یک شدت نور سفید یکسان هستند. اگرچه بعداً می‌توانیم هیستوگرام کانال‌های رنگی قرمز و سبز و آبی را هم به صورت جداگانه یا با هم ببینیم، اما فعلاً آنچه که درباره آن صحبت می‌کنیم، همان هیستوگرام نور  سفید است.

 

اما این تعریف نباید شما را به اشتباه بیندازد. بیایید با هم ببینیم چه محدوده‌ای از نورها در یک هیستوگرام دیده می‌شود.

 

اگر با دقت به یک هیستوگرام نگاه کنید، سه محور در آن می‌بینید. یک محور افقی و دو محور عمودی. محور افقی، تعداد تنالیته‌های نور را نشان می‌دهد. به بیان ساده‌تر، اینکه چند نوع شدت نور، یا چند نوع پیکسل نورانی داریم. این محور، از صفر در سمت چپ تا ۲۵۵ در سمت راست، تقسیم می‌شود.

 

فرض کنید یک چراغ قوه داریم که شدت نور آن به ۲۵۶ شکل مختلف تنظیم می‌شود. حالت اول آن “حالت خاموش” است. پس شدت نور آن “صفر” است. حالت آخر آن هم نور سفید و خیره کننده با شدت ۲۵۵ است. شدت نورهای دیگر هم بین این دو تغییر می‌کند. یعنی مثلاً می‌توانیم بفهمیم، شدت نور میانی آن احتمالاً “۱۲۸” است. هر چقدر نور آن کمتر باشد، شدت نور به سمت عدد‌های کمتر از ۱۲۸ می‌رود و هرچقدر هم شدت نور را به سمت عدد‌های بالاتر از ۱۲۸ ببریم، نور بیشتر می‌شود. این اساس و پایه تقسیم‌بندی شدت نور‌ها در هیستوگرام است.

 

حالا دو محور عمودی هم داریم که دقیقاً روبروی هم هستند. هر دوی این‌ها یکی هستند، فقط برای اینکه هر دو طرف هیستوگرام، به یک محور قابل اندازه‌گیری برسد، آن‌ها را به صورت دو تا محور طراحی کرده‌اند. این محور‌ها، حجم یا تعداد پیکسل‌ها را نشان می‌دهند. مثلاً نشان می‌دهند که تعداد پیکسل‌هایی که شدت نور ۱۲۸ دارند چقدر است. به همین ترتیب، تعداد پیکسل‌هایی که شدت نور ۱۲۷ یا شدت نور ۱۲۹ دارند. به همین ترتیب هم تعداد پیکسل‌هایی که شدت ۱۳۰، ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳ و … دارند. از آنجایی که این پیکسل‌ها کنار هم هستند و شدت هر کدام هم مشخص هست، این نوارها یا اعدادی که کنار هم قرار دارند، شبیه به قله‌ها و دره‌های یک رشته کوه می‌شوند. بعضی پیکسل‌ها تعداد کمتری دارند و پایین‌تر قرار می‌گیرند و تبدیل به دره می‌شوند و بعضی هم تعداد بیشتری دارند و بالاتر قرار می‌گیرند و کنار هم شبیه به یک قله می‌شوند.

 

نگران نباشید. ما قرار نیست این پیکسل‌ها را بشماریم. حتی قرار نیست بدانیم کدام قله، دقیقاً روی کدام پیکسل‌های نورانی قرار دارند. در واقع تنها دو چیز در هیستوگرام برای ما مهم است. مورد اول اینکه: محدوده کلی پیکسل‌های نورانی تصویر در کدام بخش از هیستوگرام قرار دارند. دقیقاً به این معنی که کوهستان‌های هیستوگرام، بیشتر در بخش سمت هیستوگرام قرار دارند یا بیشتر در سمت چپ هستند. هر طرف که بخش بزرگ‌تری از کوهستان‌ها را داشته باشد، محدوده بزرگ‌تری از پیکسل‌ها را در اختیار دارد.

 

به بیان ساده‌تر، اگر کوهستان‌های هیستوگرام، بیشتر در سمت راست باشند، یعنی بیشتر در بخش روشن قرار دارند. بنابراین عکس، بیشتر محدوده‌های روشن دارد. اگر هم کوهستان‌های هیستوگرام، بیشتر در سمت چپ قرار داشته باشند، یعنی در بخش تیره قرار دارند و بنابراین عکس بیشتر محدوده‌های تیره دارد.

 

البته این مورد را می‌توان به صورت چشمی هم تا حدودی تشخیص داد. یعنی ما می‌توانیم بفهمیم که عکس ما بیشتر در محدوده‌های روشن قرار دارد یا در محدوده‌های تیره. اما آنچه که در اینجا مهم است، مورد دوم است: برای ما خیلی خیلی مهم است که بدانیم این کوهستان‌ها، به کناره‌های هیستوگرام می‌رسند یا نه. یعنی مهم است که بدانیم آیا لبه‌های کناری هیستوگرام یا همان خطوط عمودی، هیچ کوه، یا رشته کوه یا حتی دامنه‌ای از این کوه‌ها را قطع کرده است یا خیر. اگر این اتفاق افتاده باشد، بدون شک، یک اشکالی در عکس ایجاد می‌کند. به این اتفاق Clipping می‌گوییم. یعنی تکه تکه شدن یا برش خوردن.

اگر کوهستان‌ها یا دیاگرام ما، به محور سمت راستی رسیده باشد، یعنی در بخش‌های روشن Clipping اتفاق افتاده است و اگر دیاگرام به محور سمت چپ رسیده باشد، در بخش‌های تاریک عکس Clipping داریم.

Clipping در هر دو طرف به این معنی است که بخشی از پیکسل‌های تصویر یا بخشی از این رشته‌کوه‌ها را از دست دادیم. در حالی که یک عکس نرمال و صحیح باید همه این دیاگرام را در هیستوگرام خودش داشته باشد و هیچ بخشی از آن، از سمت راست یا سمت چپ، برش نخورده باشد.

 

وقتی هیستوگرام به سمت راست می‌رسد، به این معنی است که هر آنچه که از آن نقطه به بعد وجود دارد، سفید خالص است و نباید بخشی از تصویر شما سفید خالص باشد. چون طبیعتاً هر کجا که سفید خالص است به این معنی است که دیگر بافتی ندارد و تاریک کردن عکس نمی‌تواند بافت آن نقطه را بازگرداند. به عنوان یک ویرایشگر عکس به شما می‌گویم، اگر جایی از عکستان سفید خالص شد، هیچ برنامه‌ای، نه فتوشاپ، نه لایتروم و نه هیچ برنامه دیگری نمی‌تواند آنجا را برایتان اصلاح کند. این عکس Overexposed نام دارد که عکاسان به طور خلاصه به آن Over می‌گویند.

 

به همین ترتیب، وقتی بخشی از هیستوگرام در سیاهی خالص (یعنی بعد از محور سمت چپ) قرار بگیرد، هیچ برنامه‌ای نمی‌تواند آن را روشن کند. این عکس هم Underexposed نام دارد که به طور خلاصه Under نامیده می‌شود.

 

در زیر می‌توانید این دو نوع عکس را در کنار یک عکس عادی با نوردهی صحیح ببینید. به جایی که هیستوگرام هر عکس دارد دقت کنید.

 

شما  باید سعی کنید تا جایی که ممکن است عکس‌های Under یا Over نگیرید. اما این یک قانون نیست. خیلی وقت‌ها هست که فاصله بین تاریک‌ترین و روشن‌ترین قسمت تصویر آن‌قدر زیاد است که در داخل هیستوگرام شما نمی‌گنجد. به این فاصله Dynamic Range یا محدوده پویا می‌گویند. هر چقدر یک دوربین بتواند Dynamic Range بزرگ‌تری  را ثبت کند، می‌تواند فاصله بیشتری از نورهای روشن و تیره را ببیند و پوشش دهد. یا در واقع می‌تواند سفیدی‌ها و سیاهی‌های دورتری را (منظور دورتر از یکدیگر است) در یک عکس جای دهد.

 

اما خیلی وقت‌ها سیاه‌ترین بخش تصویر، آن‌قدر از سفید‌ترین بخش تصویر دورتر است که عملاً امکان ثبت همه پیکسل‌ها در یک عکس وجود ندارد. این اتفاق در صحنه‌هایی که به شدت پرکنتراست هستند پیش می‌آید. در این مواقع یا باید بخش‌های تیره را قربانی کنید یا بخش‌های روشن را.

 

اما نکته خیلی مهمی که در اینجا وجود دارد. دوربین‌های مدرن، خصوصاً زمانی که با فایل خام عکس می‌گیرند، اطلاعات بیشتری را در بخش‌های تیره تصویر  ذخیره می‌کنند تا در بخش‌های روشن.

 

یعنی اگر بعداً عکس‌هایتان را در نرم‌افزار‌های ویرایش عکس باز کنید، احتمال اینکه بتوانید بخش‌های تیره عکس را روشن‌تر کنید و بافت عکس را در آن مناطقی که Under بوده‌اند بیرون بیاورید خیلی بیشتر است تا اینکه بخواهید بخش‌های Over را بازیابی کنید. بخش‌های سفید شده به ندرت ممکن است بازیابی شوند و باز گرداندن بافت در مناطقی که سفید شده‌اند تقریباً غیر ممکن است.

 

مطلب مرتبط: چگونگی روشن کردن سایه‌ها در فایل خام

 

توضیح یک نکته دیگر هم در اینجا خالی از لطف نیست. برخی از کارشناسان بر این باور هستند که دوربین‌های مختلف، اطلاعات یکسانی را در بخش‌های تیره و روشن ثبت نمی‌کنند. یعنی برخی از دوربین‌ها می‌توانند اطلاعات بیشتری را در بخش‌های تیره ببینند و ثبت کنند. برخی از دوربین‌ها هم اطلاعاتی که در بخش‌های روشن تصویر خود ثبت می‌کنند بیشتر است. به عنوان مثال گفته می‌شود که اطلاعاتی که نیکون‌ها در قسمت‌های تاریک عکس ثبت می‌کنند بیشتر از دوربین‌های کانن است و برعکس، کانن‌ها اطلاعات بیشتری را در بخش‌های روشن عکس نگه می‌دارند.

 

به همین دلیل ساده، جدای از قابلیت هر دوی آن‌ها در عکاسی با حساسیت‌های بالا، اصولاً دوربین‌های نیکون در نور کم عملکرد بهتری دارند. زیرا اطلاعات بخش‌های تیره راحت‌تر بازیابی می‌شوند و کمتر به نویز تبدیل می‌شوند. و دقیقاً برخلاف نیکون‌ها، عکس‌های Over که با دوربین‌های کانن گرفته شده‌اند معمولاً در فتوشاپ، نتیجه بهتری به دست می‌دهند و بافت عکس در این مناطق راحت‌تر بازیابی می‌شود.

 

این مقایسه یک مقایسه و باور عمومی است و ممکن است در برخی موارد استثناهایی هم داشته باشیم. اما این همه چیز‌هایی نیست که درباره هیستوگرام باید بدانید. نگاه کردن به هیستوگرام زنده روی نمایشگر یا آنچه که در برخی از دوربین‌های بدون آینه ممکن است، صرفاً برای این نیست که ببینید هیستوگرام کدام بخش‌ها را قطع کرده است. عکاسان حرفه‌ای، در هیستوگرام، دنبال چیز‌های مهم‌تری می‌گردند و قراردادهای خاصی بین خودشان دارند. یکی از این قرارداد‌ها، “راست رو بگیر!” هست. عبارتی که صورت انگلیسی آن، یعنی “expose to the right!” خیلی کاربرد دارد. در بخش دم این مقاله، درباره آن توضیح می‌دهم.

 

هیستوگرام، راست رو بگیر

 

تکنیک “راست رو بگیر!” که معمولاً با نام انگلیسی آن یعنی Exposure to the Right (یا به اختصار ETTR) شناخته می‌شود یک تکنیک خاص در هنگام نوردهی عکس است که کاملاً بسته به هیستوگرام دوربین و عکس است. در مقاله قبلی که هیستوگرام را توضیح می‌دادیم، گفتم که دیاگرام داخل محور‌های هیستوگرام چه معنی دارند و باید کجا قرار بگیرند. گفتیم که معمولاً دیاگرام یک عکس طبیعی و نرمال به طور کامل در داخل محور‌های عمودی هیستوگرام قرار دارد و این یعنی اینکه عکسی که گرفتید، تمام جزئیات صحنه را به نمایش می‌گذارد. اما تکنیک ETTR می‌گوید که بهتر است دیاگرام را بیشتر در سمت راست هیستوگرام قرار دهید.

 

این تکنیک دو وجهی است. یعنی یک سری افراد معتقدند خیلی ترفند پیشرفته‌ای هست و عکس‌های فوق‌العاده‌ای با آن گرفته‌اند و برخی دیگر هم معتقدند که یک جور کلاهبرداری نرم‌افزاری محسوب می‌شود و با روح عکاسی مغایرت دارد. به‌هرحال چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که بدانیم این تکنیک چیست و اینکه از آن استفاده خواهیم کرد یا نه، بستگی به سلیقه و برداشت ما از این ترفند دارد. این تکنیک، معمولاً برای عکاسان منظره کاربر بیشتری دارد. بنابراین اگر می‌خواهید عکس های منظره فوق‌العاده‌ای بگیرید، این تکنیک می‌تواند بخش زیادی از اشتباهات نوردهی را تصحیح کند.

 

عبارت expose to the right اشاره به هیستوگرام یک عکس دارد. به طور معمول در یک عکسی که به خوبی نوردهی شده است، هیستوگرام معمولاً در محدوده‌های میانی قرار می‌گیرد و سعی ما بر این است که به محور‌های سمت راست یا Overexposed و سمت چپ یا Underexposed نرسد.

 

در اینجا عبارت “راست رو بگیر” به این موضوع اشاره دارد که سعی کنیم بدون اینکه محور‌ عمودی سمت راست یا Over برش بخورد، هیستوگرام را به سمت راست هدایت کنیم. این کار باعث روشن‌تر شدن عکس می‌شود، اما وقتی همین عکس را بعداً در نرم‌افزارهای ویرایش عکس مانند لایتروم یا فتوشاپ، دوباره تصحیح می‌کنم و آن را به نور طبیعی برمی‌گردانیم، جزئیات و کیفیت رنگ و نور تصویر، بهتر از حالت عادی یا نرمال آن عکس می‌شود.

 

به زبان ساده‌تر: عکس را روشن‌تر ثبت می‌کنیم و بعد آن را در فتوشاپ درست می‌کنیم.

در اینجا هیستوگرام یک عکس عادی را در سمت چپ و هیستوگرام یک عکس ETTR را در سمت راست می‌بینید.

 

اما این اتفاق چه دلیلی دارد. بیایید نگاهی به ساختار حسگر‌ها در دوربین‌های دیجیتال بیندازیم. اغلب دوربین‌های دیجیتال از حسگر‌های CCD و CMOS استفاده می‌کنند. حداقل این اواخر که بیشتر دوربین‌ها به سوی حسگر‌های CMOS رفته‌اند. بیشتردوربین‌های DSLR می‌توانند ۷ استاپ نوری یا ۷ استاپ Dynamic Range را در عکس‌های خام ۱۲-bit ذخیره کنند. این حجم اطلاعات شامل ۴۰۹۶ رنگ مختلف در هر کدام از کانال‌های قرمز و آبی و سبز می‌شود. اگر بخواهیم ساده‌تر به این مسئله نگاه کنیم، هر کانال رنگی (مثلاً قرمز) می‌تواند از کم‌رنگ‌ترین رنگ خودش (مثلاً قرمز خیلی خیلی خیلی روشن) تا پر رنگ‌ترین رنگ خودش (مثلاً قرمز خیلی خیلی خیلی تیره) ۴۰۹۶ رنگ داشته باشد. فکرش را بکنید! یک مداد رنگی با ۴۰۹۶ مداد قرمز که هر کدام، فقط یک Level با قبلی تفاوت دارد. سبز‌ها و آبی‌ها هم همین‌طور.

 

اینکه یک دوربین بتواند این‌همه رنگ‌های مختلف را در یک کانال رنگی ثبت کند، این امکان را فراهم می‌کند تا کمترین تغییرات رنگ هم در یک تصویر ثبت شود. مثلاً دوربین می‌تواند آبی آسمان را که در یک گوشه‌‌ای از آسمان تیره‌تر است تا گوشه‌ای دیگر که خیلی روشن است، به خوبی و بدون اینکه رنگ‌ها پله پله بشوند ثبت کند. به همین سادگی.

 

اما موضوع ثبت این رنگ‌ها، به همین سادگی که ما فکر می‌کنیم نیست. اگر نورهای موجود در عکس را به ۷ قسمت تقسیم کنیم (همان هفت قسمتی که دوربین‌ها می‌توانند ثبت کنند) حجم اطلاعات این هفت قسمت، یکسان و هماهنگ نیست. یعنی مثلاً اینطور نیست که رنگ‌ها رو تقسیم کنیم و بگوییم توی هر بخش، ۱/۷ از نورها قرار دارد. مسئله خیلی پیچیده‌تر هست. حجم اطلاعاتی که در این ۷ بخش قرار می‌گیرند یکسان نیست. بلکه به صورت لگاریتمی بالا می‌رود. چون اصولاً دیافراگم دوربین هم به صورت لگاریتمی تغییر می‌کند. با بسته شدن دیافراگم، هر استاپ، نصف استاپ قبلی خودش نور می‌گیرد.

 

در عمل این گفته اینطور تعبیر می‌شود که روشن‌ترین استاپ، نیمی از تنالیته‌هایی که ممکن است در یک تصویر ثبت شوند را در خود دارد. یعنی ۲۰۴۸ تنالیته نور در همین استاپ قرار می‌گیرد. گام بعدی نصف این مقدار، یعنی ۱۰۲۴ تنالیته و گام بعدی هم ۵۱۲ گام و الی آخر، تا اینکه گام آخری فقط ۳۲ تنالیته نور را در خود دارد.

 

حالا دانست این‌همه ریاضیات کجا به درد ما می‌خورد؟

 

خلاصه این توضیحات این است که اگر عکستان تیره باشد و بخواهید آن را روشن کنید، احتمالاً تنالیته‌های کمتری در اختیار دارید و ترانزیشن‌ها (یا همان تغییر تدریجی رنگ‌ها) چندان طبیعی و نرم اتفاق نمی‌افتد. در حالیکه اگر عکس را روشن‌تر بگیرید و بعداً آن را تیره کنید، تنالیته‌های بیشتری در اختیار دارید و ریسک پله‌پله شدن ترانزیشن‌ها در عکس، خیلی کمتر می‌شود.

 

دیاگرام بالا آن چیزی را که ما درباره تنالیته‌های نور و توزیع آن‌ها فکر می‌کنیم نمایش می‌دهد. ما فکر می‌کنیم نور‌ها در گام‌های ۷ گانه به این صورت پراکنده می‌شوند.

 

اما چیزی که در واقعیت است متفاوت است. دیاگرام دوم (پایینی)، به شما نشان می‌دهد که نحوه توزیع نورها یا همان تنالیته‌ها در هر استاپ از محدوده ثبت نور یک حسگر در واقعیت چگونه است. در اینجا ۷ گام مختلف داریم که هر کدام از این هفت قسمت، بخشی از نورهای یک تصویر را (از تاریک‌ترین نورها تا روشن‌ترین نور‌ها) دریافت و ثبت می‌کنند و این محدوده‌ها با هم یکسان نیستند. نورهای روشن، محدوده‌ای بسیار بزرگ‌تر از نور‌های تیره دارند.

 

حالا شما چطور می‌توانید این موضوعات پیچیده را آزمایش کنید؟

 

خیلی ساده. کافیست دوربینتان را روی سه‌پایه بگذارید و از یک صحنه ثابت، دو بار عکس بگیرید. یکی از عکس‌ها OverExposed و دیگری UnderExposed. (یعنی یکی تیره و یکی روشن). هر دو عکس از یک صحنه گرفته شده‌اند و می‌بایست حجم اطلاعات یکسانی داشته باشند. اما اینطور نیست. عکس روشن‌تر حجم بیشتری دارد. چون اطلاعات بیشتری در آن ذخیره شده است.

 

بیایید یک مثال دیگر را با هم بررسی کنیم. در اینجا دو عکس داریم که زمان ثبت آن‌ها تنها چند ثانیه با هم تفاوت دارد. هیستوگرام آن‌ها را هم در کنار هر کدام می‌بینید. همان‌طور که می‌بینید، عکسی که در سمت چپ قرار دارد تاریک‌تر است. این عکس نوردهی کمتری داشته و اصطلاحاً Under شده است. عکس سمت راستی هم عکسی است که هیستوگرام آن به سمت راست هل داده شده است و اگرچه هیچ بخشی از هیستوگرام یا جزئیاتی  از تصویر از دست نرفته است، اما می‌بینیم که روشن‌تر از عکس قبلی است.

هر دوی این عکس‌ها را به لایتروم می‌بریم و سعی می‌کنیم نور هر دوی آن‌ها را دقیقاً یکسان کنیم. از آنجا که هر دو عکس مربوط به یک صحنه هستند، پس از ویرایش هیستوگرام آن‌ها بسیار شبیه به یکدیگر می‌شود.

 

البته این فقط در نمای دور است. اگر کراپ ۱۰۰% هر دو عکس را در کنار هم قرار بدهیم تفاوت بسیار زیادی بین آن دو می‌بینیم. خصوصاً در بخش‌های تاریک. عکسی که قبلاً Under بوده و حالا روشن‌ شده است، نه تنها ترانزیشن‌های ضعیف‌تری دارد، بلکه در مناطق تیره، نویز بیشتری هم در آن دیده می‌شود.

 

نتیجه‌ای که اینجا می‌گیریم این است که اصولاً عکسی که کمی روشن‌تر گرفته شده و بعداً تاریک‌تر می‌شود، قابلیت ویرایشی بسیار بیشتری دارد تا عکسی که Under گرفته شده و بعداً می‌خواهیم آن را روشن کنیم. این نکته خصوصاً برای کسانی که می‌خواهند بعداً روی عکس‌هایشان کار کنند و از نرم‌افزارهای ویرایش عکس استفاده می‌کنند اهمیت بسیاری زیادی دارد.

 

اگرچه همان‌طور که گفتیم این تکنیک مورد قبول همه عکاسان حرفه‌ای نیست و موافق و مخالف آن تقریباً هم اندازه هستند. چون Over گرفتن عکس‌ها، همواره این ریسک را دارد که عکس‌ها دچار برق خوردگی یا Highlight Clipping بشوند و می‌دانیم که این اشکالات، مگر در فایل‌های خام، قابل بازیابی نیست. اما Exposure to the Right معمولاً زمانی بیشتری کاربرد را دارد که می‌توانید با استفاده از سه‌پایه و فیلتر‌های ND گرادینتی (یعنی فیلتر‌هایی که از یک کناره خودشان تاریک‌تر هستند و به سمت کناره مقابل، روشن‌تر می‌شوند) بخش‌های روشن عکس را تا حدودی تاریک‌تر کرده و با افزایش نور کلی تصویر، هیستوگرام را به سمت راست محور خودش جابجا کنید. با این روش، می‌توانید از محدوده Dynamic Range عکس، بخش‌های روشن‌تری را ثبت کنید و در هنگام ویرایش عکس‌ها دستتان باز‌تر خواهد بود.

 

هیچ چیز بهتر از آزمایش دانسته‌هایتان نیست. بهترین راه برای اثبات اینکه این روش برایتان کاربرد دارد یا نه این است که خودتان بیرون بروید و با دوربین DSLR خودتان، دو عکس، یکی با نور طبیعی و یکی با نور کمی بیشتر از قبلی را ثبت کنید و نهایتاً هر دوی آن‌ها را در برنامه ویرایشگر فایل خام یا Lightroom ویرایش کنید و ببینید خروجی کدام‌یک برایتان بهتر خواهد بود. به‌هرحال شما همواره می‌خواهید که کیفیت بیشتری را از دوربینتان تحویل بگیرید و این یکی از همان تکنیک‌هاست که به شما این امکان را می‌دهد.

 

بیشتر بخوانید: چگونگی عکاسی در نور طبیعی

 

تا اینجا صرفاً درباره تأثیر هیستوگرام بر نوردهی گفتیم. اما هیستوگرام دارای بخش‌های دیگری برای کنترل رنگ‌ها نیز هست. قابلیتی پیشرفته که می‌تواند در ویرایشگر فایل‌های خام و لایتروم، به شدت مفید باشد. در مقاله‌های بعدی، به امکانات هیستوگرام در لایتروم می‌پردازیم.

 

منبع: پتاپیکسل

مترجم:امیر یاری