نوریاتو: در بسیاری از موارد مسئولان آموزش و پرورش هنوز سنتی فکر میکنند و عکاسان را با ممنوعیتهای ورود و سختگیریهای داشتن مجوز روبهرو میکنند. این گونه مشکلات باعث میشود عکاسان با دلسردی در کار مواجه شوند و عطای کار را به لقایش ببخشند.
به گزارش مجله عکس نوریاتو، عکسها صریح و بیپرده با مخاطبان حرف میزنند و گاهی میتوانند به تنهایی بار یک گزارش را به دوش بکشند. این اهمیت و توانایی عکس، وظیفه عکاس را در به تصویر کشیدن از آن چیزی که میبیند چند برابر میکند. در بعضی شاخههای عکاسی مثل مستند مردمنگاری، این اهمیت بیشتر میشود.
عکاسى مردمنگارى که سرآغاز یک تحقیق و پژوهش اجتماعى است، میتواند دانش خوبی درحوزه علوم اجتماعی به مردم و محققان دهد. شاید خواندن کتابهایی که به مطالعه اقوام و فرهنگهای مختلف مردم کشورمان میپردازد خیلی کمتر توسط مردم دنبال شود اما اگر همین عکس را با یک توضیح در اختیار مردم قرار دهیم بهتر با آن ارتباط میگیرند.نقش تاثیرگذار اجتماعی عکسهایی که به زندگی اقوام میپردازند بر کسی پوشیده نیست و در این خصوص باید از دوران کودکی، بچهها را با گوشههایی از این تاریخ و فرهنگ غنی آشنا کنیم.
در میان عکاسانی که جغرافیاى موضوعى عکاسىاش را به قومیتنگاری اختصاص داده است میتوان به حسن غفاری از عکاسان مستند اجتماعی اشاره کرد که تلاش دارد دایرهالمعارف تصویری خوبی از آنها به تصویر درآورد. وی که با مجموعه انتشارات رشد آموزش و پرورش همکاری داشته است، در این راه خواستار حمایت مسئولان آموزش و پرورش و نهادهای دیگر است تا در میان تکنولوژیهای امروزی که زندگی ما را فرا گرفته است این خردهفرهنگها نابود نشوند. علاقه وی به این موضوع بهگونهای است که پایان نامه عملی کارشناسی و کارشناسیارشد خود را در رشته عکاسی دانشگاه هنر تهران به عکاسی مستند با گرایش مردمنگاری اختصاص داده است. با وی در این خصوص به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
جغرافیای عکاسی در استان کهگیلویه و بویراحمد، به زعم شما چه ویژگیهای متفاوتی دارد که پروژههای عکاسی بسیاری را در این منطقه کار کردید؟
با ورود به دانشگاه در کنار آموزههای عکاسی، در نشستها و فضاهای مربوط به علوم اجتماعی حضور مییافتم. با فعالیتها و تلاش زندهیاد، نادر افشارنادری رئیس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که کارهایی را در خصوص پیوند عکس و فیلم با علوم اجتماعی انجام داده بود، آشنا شدم. زندهیاد به همراه تیمش چند مونوگرافی در استان کهگیلویه و بویراحمد کار کرده بود که این موضوع انگیزه مرا برای کار کردن بر منطقهای که در آنجا بزرگ شده بودم، بیشتر کرد.
از طرفی شناخت نسبی از فرهنگ و سلسلهمراتب ایلی، شرایط بهتر عکاسی را برایم فراهم میساخت. کهگیلویهوبویراحمد سرزمین بکری بود که همیشه مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی بود. به همین خاطر برای نقطه شروعی چه جایی بهتر از آنجا که مورد لطف خانواده و فامیل هم بودم.
از دشواریهایی که در انجام پروژههای عکاسی با آنها روبهرو بودید بگویید و اینکه چه حمایتهایی تا اینجای کار از شما شده است؟
تعداد افرادی که در این حوزه کار میکنند و سعی دارند بدون دغدغه پروژههای عکاسی را به سرانجام برسانند، خیلی کم است. زندگیهای جدید و رشد فناوری ارتباطات، اطراف ما را در برگرفته است. روز به روز سرعت تغییرات بیشتر میشود و ما کمتر میتوانیم به ثبت تغییرات دهه زمانی خودمان بپردازیم؛ پارهفرهنگها و قومیتهای ما کمرنگ میشوند و ظاهر یکپارچه عمومی و جهانی به خود میگیرند. تمام تلاشم این بوده که با کوچک کردن جغرافیای کاری خودم و توجه بر مناطق لرنشین از هزینههای خودم بکاهم، ولی باید بگویم تا این لحظه نتوانستم برای خودم حامی پیدا کنم. تداوم عکاسی مردمنگاری منظم و مطابق با برنامه برای کسی که معیشت و گذران عمرش از طریق عکاسی است در شرایط فعلی، کاری سخت و نشدنی است. مطمئنا تا وقتی عکسها چاپ نشوند و در نمایشگاه، کتاب و … در اختیار اهل فن قرار نگیرند، نمیتوانند مفید واقع شوند و مردم را با فرهنگ و تاریخ غنی کشورمان روبهرو کنند. بارها از طرف سازمان امورعشایر و زیرمجموعههای سازمان میراث فرهنگی با در اختیار گذاشتن مجوزهای لازم، وسیله نقلیه و غذا برای تولید عکس حمایت شدهام اما خبری از حمایت های نشر و خرید عکس نیست. عکاسی مردمنگاری؛ هنری نیمهجان است که حامی ندارد و رو به فراموشی است.
سوژههای مردمنگاریای که کار میکنید با تحقیق قبلی انجام میشود یا اینکه با لحاظ کردن فاکتورهای عکاسی از قبیل زیباییشناسی، تضاد ها و … به سراغ آنها میروید؟
در عکاسی مردمنگاری و به طورکلی تهیه عکس برای معرفی و نمایش اطلاعات انسانی، بیان ناگفتهها و نانوشتهها بهتر است با یک کار تحقیقاتی و حداقل آشنایی صورت بگیرد تا بتوان اطلاعات بهتری از محیط و زندگی سوژهها نشان داد. عکاسی از زندگی مردمی که دارای تاریخ طولانی در مراودات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستند بدون داشتن پیشینه شاید انجام شود ولی آنطور که باید نمیتواند بیانی جامع وحاوی اطلاعات باشد تا مورد مطالعه و تاثیرگذاری در جامعه واقع شود. در دنیای حاضر وجود اینترنت، مخابرات و راههای ارتباطی دیگر، میتواند بخشی از هزینه و زمان صرف شده، را بکاهد. بسیاری از اقوام، گروههای انسانی و مکانها در شبکههای اجتماعی دارای صفحههایی مختص خود و با مطالب بسیارآموزنده هستند و میتوانند برای محققان و هنرمندانی که به دنبال کار کردن در آن جغرافیا هستند، منبع خوبی به حساب آیند. بعد از کسب شناخت میتوان بسیار راحتتر با آنها ارتباط برقرار کرد و در زندگی آنها وارد شد. کمبود شناخت، ارتباطها و رویارو شدنهای عکاس با مردم منطقه را دچار مشکل میکند. همین عدمدرک صحیح نسبت به شرایط زندگی مردم یک منطقه ممکن است باعث بروز رفتارهای خلاف آداب فرهنگی منطقهای شود و دلخوری برای اقوام منطقه ایجاد کند و درنهایت خروجی موفقی نداشته باشیم.
به عنوان کسی که سابقه همکاری با انتشارات آموزش و پرورش را دارید، میخواستم بدانم جایگاه عکسهای مردمنگاری را در کتابهای مدارس چطور میبینید و چقدر برای تقویت خردهفرهنگها در این نهاد آموزشی کار شده است؟
بسیاری از عکسهایی را که به نشریات رشد دادهام در جهت اهداف فرهنگی، آشنایی با اقوام ایرانی و کمک به ارتقای دانش بصری مجلات بود. کتابهای درسی ما با ضعف جذابیتهای بصری از اقلیم و مردمنگاری کشورمان روبهرو هستند و حتی بسیاری از تصاویری که در گذشته بود اکنون از کتابها حذف شده است یا اگر هم هست، سعی شده جهتگیریهای سیاسی داشته باشند. انگار از واقعیتهایی که در گوشه گوشه این سرزمین پهناور وجود دارد غافل شدهایم.
مجلات رشد که از انتشار آن، سالهای بسیاری میگذرد را از نظر بصری و غنای مطالب چطور میبینید؟
در نیم قرن اخیر با تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انتشار مجلات رشد دو اتفاق تاثیرگذار در آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان رخ داده که به زعم بنده تاکنون تحولی بنیادین ایجاد کرده است. زمانی که در شهرکوچک دورافتاده یاسوج به مدرسه میرفتم آرزوی خواندن مجلات در من و همنسلهایم وجود داشت و محتوای این نشریات سرشار از مطالب آموزندهای بود که ما را به خواندن آن تشویق میکرد.
مطمئنا گروهی هم که روی این نشریات کار میکنند کاملا نسبت به مسائل حوزه تربیتی آگاه هستند و خوب میدانند در کنار کتابهای درسی، این مجلات میتوانند دنیای شیرین مطالعه آزاد را به تجربه گذارند و موجب افزایش دانش اطلاعات عمومی به خصوص فرهنگ، تاریخ و تمدن کشور شوند.
به عنوان داور و شرکتکننده حضور چشمگیری را در جشنواره رشد داشتید، دلیل موفقیت این جشنواره را چه میدانید؟
بارها در این جشنواره شرکت کردهام؛ عکس برگزیده و داوری و مشاوره داشتهام. علاقه به رشد از دوران مدرسه و با خواندن مجلات آن شروع شد. این جشنواره هم که بخشی از فعالیتهای بصری آموزش و پرورش است تلاش میکند آرشیو غنیای از موضوعات و مکانهای کمتر دیده شده از جای جای این کشور پهناور فراهم آورد تا اهمیت زبان تصویر و تلاش برای استفاده بهتر و آگاهانه از دوربین عکاسی را در جامعه ارتقا دهد. در سالهای اخیر عکاسی عمومیتر شده است و روز به روز هم بر تولید عکس اضافه میشود و ما شاهد عکسهای بیشتری هستیم. متاسفانه، بیشترین حجم عکس های تولیدی و ارسالی برای جشنوارههای عکس رشد، از مناطق محروم، روستاها، جوامع سنتی و بافت قدیم است که سعی دارند کمبودها و فقر را نشان دهند و از نمایش ابزارهای نوین و سیستمهای هوشمندی که در این سالها در مدارس شهرهای بزرگ به کار گرفته شده است، غافل هستیم. مطمئنا منتشر شدن اینگونه عکسها، ایجاد انگیزه و حس امید و حرکت به جلو را در میان مردم زنده نگه میدارد و میتواند به الگویی برای سایر مدارس و بالا بردن سطح توقع دانشآموزان و معلمان در جای جای کشور تبدیل شود.
خیلی از عکاسان نسبت به محدودیتهایی که برای حضور در مدارس و مراکز تربیتی وجود دارد، گلایه دارند. نظر شما در این خصوص چیست؟
بله، درست است و حق هم دارند. در بسیاری از موارد مسئولان آموزش و پرورش هنوز سنتی فکر میکنند و عکاسان را با ممنوعیتهای ورود و سختگیریهای داشتن مجوز روبهرو میکنند. این گونه مشکلات باعث میشود عکاسان با دلسردی در کار مواجه شوند و عطای کار را به لقایش ببخشند. از طرفی مسئولان عالی وزارت آموزش و پرورش بر فرهنگسازی و ارتقای جشنواره رشد تاکید دارند ولی در عمل میبینیم راحتترین کار را که تسهیل ورود عکاسان به این مراکز است، محدود میکنند. در واقع حضور دائم دوربین عکاسی در زندگی انسان امروز را نمیخواهند قبول کنند. شاید علت آن افشاگری عکس و ترس از قدرت بیان عکس در نشان دادن آنچه بد میدانند باشد.