یک نامه سرگشاده به کانن
سلام کانن عزیز…
من و تو خیلی وقت است که با هم دوستان صمیمی و قدیمی هستیم. سالهای سال، از دوربینهای مدلهای چندین نسل قبل تا امروز، دقیقاً از همان زمانی که اولین دوربینم را سفارش دادم، تو اولین و محبوبترین برند مورد انتخاب من بودی. من هنوز آن دوربین Canon IXUS 40 قدیمیام را دارم و از دوربین کانن 450D قدیمیام در سال 2008 به بعد هم، چندین نسل از دوربینهای فولفریم و غیر فولفریم تو را تجربه کردم. همینطور خیلی از لنزهای تو را در طی این سالها خریداری کردهام و همچنان معتقدم هیچ لنزی بهتر از لنزهای سری L تو پیدا نمیشود. در طی این سالها هر وقت میتوانستم کسی را راهنمایی کنم، بدون شک تو را و دوربینهای تو را و لنزهای بینظیر تو را معرفی کردهام. فکر نمیکنم در تمام دنیا کسی را پیدا کنی که بیش از من از تو طرفداری کرده باشد و تو را به دیگران پیشنهاد داده باشد.

اما این روزها موضع من نسبت به تو کمی پیچیده شده است. بعد از اینکه آن دوربین فولفریم شاهکار خودت، یعنی EOS 5D Mark II را در اوایل سال 2008 معرفی کردی، دیگر کمتر توانستم با دوربینهای بعدیات هیجان زده شوم. به عقیده من، 5D Mark II آخرین دوربینی بود که واقعاً تمام خلاقیت و نوآوری تو را در آن دیدم. اگرچه این تو نبودی که فیلمبرداری را به دوربینهای DSLR آوردی، اما بعید میدانم کسی چیزی جز این به یاد داشته باشد.
خلاقیت تو در این دوربین آنقدر زیاد بود که پس از آن، خیلیها فکر میکنند که این تو بودی که برای بار اول، یک دوربین DSLR را معرفی کردی که عکاسان و فیلمبرداران حرفهای دقیقاً به یک اندازه عاشق آن شدند. آن هم در زمانی که تجهیزات حرفهای فیلمبرداری آنقدر گران بود و این خلاقیت تو، دنیای جدیدی را پیش روی هنر “تصویر دیجیتال” گشود. اما این دقیقاً آخرین بار بود.
من کاملاً قبول دارم که عرضه تکنولوژیهای جدید هزینهبر است و قطعاً وقتی مدل جدیدی وارد بازار میشود، باید هزینههای صرف شده برای آن با افزایش قیمت جبران شود. اما خیلی وقتها، قیمت تمام شدهای را که برای یک مدل اعلام میکردی، اصلاً تناسبی با تکنولوژیها و امکاناتی که عرضه میکردی نداشت. مثلاً بعد از 5D Mark II، اولین دوربینهای چند منظوره بالای 5000 دلار که معرفی کردی، 5Ds و 5DsR بودند. البته من استرالیا زندگی میکنم و منظورم دلار استرالیا است.
همچنین منظورم از چند منظوره، یعنی دوربینی که برای عکاسان عمومی استفاده داشته باشد، نه مثل دوربینهای سری 1D که قیمت بالای آنها، به خاطر سرعت عکسبرداری پیدرپی آنهاست و فقط عکاسان ورزشی دنبال آن میآیند.
آن موقع که میخواستم 5Ds را بخرم، تصورم این بود که این بالاترین رزولوشن در بین تمام دوربینهای DSLR است و البته تصور غلطی هم نبود. آن دوربین هنوز هم با حسگر 50 مگاپیکسلی خودش، بالاترین رزولوشن را دارد. اما کیفیت آن حتی به پای دوربین 5D Mark III من هم نمیرسد. Dynamic Range آن دوربین نه تنها اصلاً با 5D Mark III قابل مقایسه نیست، بلکه در مقابل دوربینهای برندهای رقیب آن مثل Sony A7R II و Nikon D810 هم کم میآورد.
من عملاً بابت هر مگاپیکسل از آن دوربین 100 دلار پرداخت کردم. دوربینی که از خیلی جهات، حتی از 5D Mark III ، 3 هزار و پانصد دلاریام هم ضعیفتر بود. تازه آن دوربین را چند سال قبلتر هم خریده بودم و همان زمان هم معتقد بودم که قیمت گرانتر آن نسبت به 5D Mark II چندان هم منصفانه نیست. هیچ چیزی درباره این دوربین 5000 دلاری، به من احساس خوبی را منتقل نکرد.
جدیدترین دوربینهای فولفریم تو هم دست کمی از اینها ندارند. مثلاً همین 5D Mark IV که همه حرفش را میزدند و بهبه و چهچه میکردند. اگرچه اطمینان دارم که دوربین بسیار خوبی است. اما صادقانه بگویم، از وقتی آن را در دست گرفتم و با آن کار کردم، همان حس و حال دوربینهای قدیمی سری 5D را به من میدهد و به جز آن نمایشگر لمسی، چیز دیگری نبود که احساس کنم یک دوربین خیلی جدیدتر و گرانتری را در دست دارم. خود تو چند سال قبلتر، اواسط2012، دوربین Canon 650D را با نمایشگر لمسی معرفی کرده بودی. این چند سال هم که تقریباً هر دوربینی وارد بازار شده، نمایشگر لمسی داشته است. واقعاً نمیشود “صفحه نمایش لمسی” را نوآورانه تلقی کرد.
درست است که عکاسی در نور کم و Dynamic Range این دوربین، نسبت به Mark III این سالها بهترین دوربین بودی و چیز دیگری جزاین حس نبود که احساس کنم یک دوربین خیلی جدیدتر و گرانتری را در دست دارم. دوربین بهتر شده است، اما وقتی قیمت5000 دلاری این دوربین را با قیمت 3500 دلاری Mark III مقایسه میکنم، فکر میکنم این افزایش قیمت چندان هم منصفانه نیست.
من هنوز نمیتوانم درک کنم که این افزایش قیمت برای دوربینی که خود، نسخه بهبود یافتهای از مدل قبلیاش است چه توجیهی دارد؟ واقعاً تفاوتهای این دو دوربین، نزدیک به 50 درصد افزایش قیمت را توجیه میکند؟ اینطور به نظر میرسد که میخواستی دوربین گرانقیمتی داشته باشی، اما چون 5Ds ها مایوست کردند، تصمیم گرفتی قیمت این یکی را بالا ببری!
اصلاً فکر کنیم این فولفریم گرانقیمت است. از آن یکی چرا استقبال نشد؟ چرا عملکرد 6D Mark II در نور کم و Dynamic Range آن اینقدر ناامید کننده است؟ مدل قبلی این دوربین یعنی 6D از خیلی جهات، حتی عملکرد بهتری نسبت به این مدل جدیدترش دارد. مدل جدیدتر 6D نزدیک پنج سال بعد از مدل قبلیاش عرضه شد. یعنی این واقعاً دوربینی است که 5 سال روی آن وقت صرف کرده باشی؟ 5 سال وقت صرف به روز رسانی دوربینی کردی که تقریباً از هر جهت که فکرش را بکنی از مدل D750 رقیب خودش یعنی نیکون ضعیفتر است؟ تازه قیمت آن هم از رقیبش بالاتر است و نمیتواند حداقل بگوید که با قیمت پایینتر رقابت میکند!
چرا این اتفاق برای تو افتاده است؟ خلاقیتت کجا رفته؟ چرا میگذاری رقیب هایت اینطور با خیال راحت جولان بدهند و هر روز یک چیز تازهای رو کنند؟ چرا نیکون باید با آن حسگرهای باکیفیتی که دارد، در هر مدل، کلی امکانات جدید بگذارد و قیمتش را اینقدر پایین نگه دارد؟ صمیمانه میگویم، دوست داشتم آن سر و صدایی که دور و بر پرچمدار نیکون یعنی Nikon D850 به راه افتاد را تو راه مینداختی. واقعاً میگویم، به حسی که امروز نیکونیها دارند، حسودی میکنم. این دوربین جدید نیکون آنچنان سر و صدایی برپا کرده که انگار اپل یک آیفون جدید معرفی کرده است و خیلی از مردم نظرشان را نسبت به برند نیکون تغییر دادهاند.
یا همین سونی را ببین. چرا میگذاری زیر گوش تو، هر کاری دلش میخواهد بکند. این روزها خیلی از عکاسان و تصویربرداران حرفهای سراغ سونی را میگیرند. از معرفی دوربین Sony A7RII نزدیک دو سال میگذرد و تقریباً بعد از اینهمه مدت هنوز یک استاندارد در زمینه کیفیت و عملکرد در نور کم برای عکاسی منظره به حساب میآید.
آنقدر بازار دوربینهای بدون آینه را نادیده گرفتی تا سونی و فوجی بتوانند این بازار را قبضه کنند. من هم میدانم چقدر برایت سخت بود که با آنهمه لنزهای گوناگونی که برای دوربینهای فولفریم حرفهای خودت معرفی کرده بودی، بخواهی لنزهای جدیدی بسازی و بدنههای جدیدی تولید کنی. اما آیا تحمل ضرر و زیان آن، اینقدر سخت بود که بخواهی اینهمه سال صبر کنی و بازار را به سونی ببازی؟ حالا دیگر همه میدانند که میخواهی دوربین بدون آینه فولفریم خودت را بسازی. اما دیگر خیلی دیر است. حالا دیگر رقابت برایت سختتر خواهد بود و ممکن است بازی را ببازی. همانطور که در رقابت دوربینهای بدون آینه کوچکتر باختی.
پافشاری تو روی آنچه که صاحبش هستی، باعث شد تا بازار چیزهایی که صاحبش نیستی را از دست بدهی. ایکاش کمی برای سیستمهای جدیدتر هزینه میکردی. تا کی میخواهی به DSLRهای فولفریم بچسبی؟ مگر فوجیفیلم نبود که همزمان با رقابت در بازار دوربینهای بدون آینه با سونی، دوربین GFX50s را هم معرفی کرد؟ مگر برای آن، کلی لنز و تجهیزات معرفی نکرد؟ برای دوربینی که تنها و تنها همان یک مدل بود و همان یک اندازه حسگر؟ اصلاً چیزی نمیتوانم درباره آن دوربین بگویم. باور کن اگر 12000 دلار پول داشتم، باز هم حاضر بودم آن دوربین را فقط و فقط با یک لنز بخرم و با آن عکس بگیرم.
فکرش را بکن، این نزدیکترین چیز به دنیای Medium Formatها است که با این قیمت میتوان گیر آورد. من واقعاً اگر بخواهم به کسی بگویم آینده عکاسی دیجیتال در برابر دوربینهای موبایل چیست، پیشنهاد میکنم یکبار با این دوربین عکس بگیرد، تا معنی کیفیت و کارآیی را از نزدیک درک کند.
من واقعاً عاشق میانافزارها یا همان فرمویرهایی هستم که فوجی برای دوربینهایش منتشر میکند. امکاناتی که این میانافزارها به دوربینهای فوجی اضافه میکند طوری است که کاربر احساس میکند همیشه یک دوربین جدید را در دست دارد و همواره امکانات جالبی به دوربینی که قبلاً سفارش داده اضافه میکند. اگر یک بار به آپدیتهایی که Magic Lantern روی دوربینهای کانن اضافه میکند نگاه کنی میفهمی که این کار چندان هم غیر ممکن نیست.
یعنی واقعاً امکان فیلمبرداری با فرمت RAW، یا یک زمانسنج داخلی که بتوانیم با آن ویدئوهای تایملپس بگیریم اینقدر سخت است که خود تو آنها را روی دوربینهایت نمیگذاری و ما برای استفاده از چنین قابلیتهایی باید از “مجیک لنترن” استفاده کنیم؟ من نمیفهمم اگر تیم مجیک لنترن ثابت کردهاند که استفاده از این قابلیتها روی دوربینهای کانن مشکلساز نیست، چرا خود تو از همان ابتدا آنها را مستقیماً روی دوربینهایت نمیگذاری؟
این تیم نرمافزاری همه آنچه که فوجی و سونی، در دوربینهای بدون آینهشان دارند را روی دوربینهای کانن فعال کردهاند، به جز عملکرد حسگر و Dynamic Range بالای این دوربینها که آن هم دیگر باید خودت به صورت سختافزاری ارتقا بدهی. اصلاً حرف از سونی شد. همه دوربینهای مشهور این روزها از حسگرهای سونی استفاده میکنند و هیچ ابایی هم بابت این استفاده ندارند.
نیکون حتی یکبار هم اعلام نکرده که سازنده حسگر است، اما رقیب مستقیم تو محسوب میشود و دوربینهایش Dynamic Range و کیفیت بسیار بالایی هم دارند که همه،نیکون را صاحب آن میشناسند. اینها همه نتیجه زحمتی است که سونی روی تجارت حسگرهایش کشید و امروز نتیجهاش را میبیند. تو هم سالهاست حسگر میسازی. چرا حسگرهایت در کیفیت و Dynamic Range به پای سونی نمیرسند؟ چرا اینهمه تکنولوژی را که در فوکوس روی حسگر سرمایهگذاری کردی، روی کیفیت خود حسگر سرمایهگذاری نمیکنی تا امروز جلوتر از رقبایت باشی؟
براساس آنچه که در سالهای قبل تجربه کردیم، تو همیشه هر سه سال و نیم تا چهار سال یکبار، تکنولوژی جدیدی را در دوربینهایت عرضه میکنی. یعنی با این وجود، حدود 3 سال دیگر تا عرضه تکنولوژی جدیدتری نسبت به 5D Mark IV زمان باقی مانده است. اما کانن عزیز، بگذار با هم صادق باشیم، دوربین 5D Mark IV همین الان هم دیگر یک دوربین معمولی محسوب میشود.
واقعاً قصد داری سه سال دیگر، با این دوربین در بازار پر تنش دوربینهای عکاسی دوام بیاوری؟ واقعاً قرار است 5D Mark IV تا سه سال آینده پرچمدار تو باشد؟ این دوربین با 30 مگاپیکسل رزولوشن، از نظر Dynamic Range و حساسیت اصلاً به پای دوربین رزولوشن بالای Sony A7R III نمیرسد که طبیعتاً نباید اینطور باشد. یا Nikon D850 را ببین. تقریباً هم قیمت دوربین پرچمدار تو است، اما به هر شکل که به آن نگاه کنی بهتر از 5D است. اگرچه میدانم که “رزولوشن” همه چیز نیست، اما وقتی میبینم این همه امکانات با رزولوشن 42 مگاپیکسل ترکیب شده است، فکر نمیکنی مردم عقلشان به چشمشان است و رزولوشن بالاتر را میپسندند؟ فکرش را بکن، اگر سونی بخواهد با همین سرعتی که دارد جلو برود، اطمینان دارم این سه سال آینده، سالهای بسیار بسیار سختی برای تو و طرفدارانی مانند من خواهد بود. من مطمئنم تو بهتر از اینها هستی، فقط نمیفهمم چرا اینقدر تعلل میکنی؟
کانن عزیزم…
مدتی هست که خبرهایی را درباره تلاش تو برای ورود به دنیای دوربینهای بدون آینه میشنوم. میگویند قرار است در اواخر 2018 اولین دوربین بدون آینه خودت را معرفی کنی و حتی این روزها برخی از کارشناسان در حال بررسی و کار با نسخههای اولیه آن هستند. اما راستش را بخواهی هنوز 1 سال دیگر تا این تاریخ مانده است. در حالی که رقبایت در حال عرضه نسل سوم یا چهارم دوربینهایشان هستند.
این زمانبندی و رقابت، من را یاد Gopro میاندازد که با آنهمه تکنولوژی و امکانات، آنقدر به DJI اجازه داد تا در دنیای دوربینهای پهپاد جولان دهد تا وقتی که بالاخره تصمیم گرفت Karma را وارد بازار کند با آن ضعف و شکست، بازی را ترک کرد. راست میگویند این روزها گوپرو هم حال و روز خوبی ندارد. خواهش میکنم، صمیمانه التماس میکنم، حداقل مثل گوپرو نشوی. واقعاً قلبم میشکند اگر ببینم دوربینی که اینقدر روی آن وقت گذاشتی، مثل پهپاد Karma از آسمان سقوط کند و بر زمین بیفتد.
من عمیقاً از اینکه اینقدر صریح برایت نامه نوشتم قلبم به درد میآید. هرگز فکر نمیکردم روزی برسد که بخواهم این واقعیتها را بپذیرم، چه برسد که بخواهم درباره آن صحبت کنم. کانن همیشه بخش بزرگی از تاریخ زندگی من بوده و من سالهای سال، با آن بزرگ شدم و زندگی کردم. تو اولین دوربینی هستی که من خریدهام و در طی این سالها تنها برندی بودی که از وجودت لذت بردم. صمیمانه آرزو دارم سالهای سال بمانی و خاطرات ما به دست تو ثبت شود.
اما راستش را بخواهی، عکاسان زیادی را میشناسم که وفاداری زیادی ندارند و اگر تا امروز هم خودشان را عوض نکردهاند، به دلیل نگرانی از ضرر فروش لنزها و تجهیزاتشان است. اما اگر نتوانی این دسته از عکاسان را که چندان کم تعداد هم نیستند حفظ کنی، ممکن است به زودی تو را با یکی از دوربینهای رقیبت عوض کنند و برای همیشه از دنیای زیبای کانن مهاجرت کنند. دوربینهای وسوسه انگیزی مثل Fuji GFX50s ممکن است خیلیها را گول بزند که نگاهی به برندهای دیگر هم بیندازند.
آهای کانن، نمیدانم چه بر سر تو آمده است. چرا دوربینهای جدیدت طوری نیستند که با معرفی هر کدام از آنها، مثل دوربینهای نیکون و سونی و فوجی، هیجانزده بشویم؟ ناسلامتی تو بزرگترین نام در دنیای عکاسی هستی.
لطفاً، لطفاً کاری کن که دوباره طرفدارانت سرشان را بالا بگیرند و باز هم از معرفی دوربینهای جدیدت هیجانزده شوند. لطفاً دوباره کاری کن که دوربینهای تو را با افتخار و اطمینان در دست بگیریم. دیگر نمیخواهم وقتی به دوربینهای رقیب تو نگاه میکنم، احساس حسودی و خجالت و تردید بکنم. من مطمئنم که تو باز هم میتوانی همه ما را سربلند کنی.
دوستدار تو
یک عاشق همیشگی دوربینهای کانن
این مطلب در بخش Opinions وبسایت DPreview و به نقل از وبسایت Project Raw Cast منتشر شده است.




