اما قبل از اینکه با عجله به سراغ دوربینهایی با بزرگترین اندازه حسگر (که احتمالاً همان حسگر دوربین فولفریم است) بروید، باید چند نکته مهم را نیز در نظر بگیرید. شاید باید به این نکته نیز توجه کنید که اغلب اوقات، همه خصوصیات یک دوربین فولفریم ، لزوماً برای شما مزیت محسوب نمیشود.
نکات مهمی که باید در نظر بگیریم:
-وقتی دو دوربین فولفریم و غیر فولفریم (منظور همه دوربینهایی که حسگر کوچکتر نسبت به فولفریم دارند. نه فقط APS-C) از یک کادر یکسان با سوژهای ثابت عکس میگیرند، دوربین فولفریم ، در یک دیافراگم مشابه، عمق میدان بسیار کوتاهتری را نمایش میدهد.
-عمق میدان کوتاهتر، معمولاً میتواند در جهت افزایش خلاقیت عمل کند. اما این همیشگی نیست و گاهی اوقات شما به عمق میدان دقیقتر و بلندتری نیاز دارید.
-شما میتوانید با بستن دیافراگم به عمق میدانی که نیاز دارید برسید. اما تنها تأثیر بستن دیافراگم، مربوط به کاهش نور نیست. میدانیم که تغییر دیافراگم در بسیاری از لنزها بر روی کیفیت آن لنز نیز تأثیر میگذارد.
-اندازههای مختلف حسگرها و تأثیر کاهش یا افزایش عمق میدان بر کیفیت لنز، در فرمتهای مختلف متفاوت است و لزوماً نمیتواند به عنوان یک قانون یا اصل مورد استناد قرار بگیرد.
بیشتر بخوانید: هر آنچه باید در مورد اندازه حسگر دوربینها بدانید
مزایا و معایب عمق میدان
همانطور که قبلا هم دیدیم، در تنظیمات نوردهی مشابه، دوربینی که حسگر بزرگتری دارد، شانس بیشتری برای دریافت نور و ثبت تصویر بهتر خواهد داشت. یعنی مثلاً در سرعت شاتر و دیافراگم و حساسیت یکسان، دوربینی که حسگر بزرگتر (مثلاً فولفریم) دارد، میتواند جزئیات بیشتری در عکس را ثبت کند. اما از سوی دیگر، برای رسیدن به یک نوردهی یکسان، باید از دیافراگم یکسان هم استفاده کنیم که این موضوع کمی مسئله را پیچیده میکند. چون تناسب دیافراگم و کیفیت لنز، یک تناسب همیشگی و ثابت نیست و بسته به اپتیک لنزهای مختلف، با هم فرق میکند.
علاوه بر این، میدانیم که برای نوردهی یکسان، باید دیافراگم هر دو دوربین یکسان باشد. وقتی دیافراگمها را یکسان در نظر میگیریم، عمق میدان در دوربین فولفریم ، خیلی کمتر میشود و این موضوع، همیشه نمیتواند برای ما کارآمد باشد. گاهی اوقات به عمق میدان بلندتری نیاز داریم.
حالا سوال اینجاست که نقطه تعادل این مزایا و معایب دقیقاً کجا قرار میگیرد؟ یعنی اگر به عمق میدانهای خیلی کوتاه نیاز ندارید، کاهش نوردهی با کاهش دیافراگم، و کاهش دیافراگم با کاهش کیفیت، کجا تناسب پیدا میکند؟
مطلب مرتبط: اندازه سنسور چه تأثیری روی عمق میدان دارد؟
حسگر بزرگتر همواره بهتر است. اما چقدر بهتر از چیزی که نیاز دارید؟
در مثالهایی که بررسی کردیم، همواره عکسها در نور کم و با حساسیتهای بالا گرفته شدند. این در حالی است که در نور خوب، کیفیت اغلب سیستمهای دوربین و حسگر به اندازه کافی خوب است. به اندازه کافی خوب یا “Good Enough” در زبان انگلیسی دقیقاً نقطه تعادل یا تناسب خواستههای ما و امکاناتی که داریم به شمار میرود. برای خیلی از کاربران، یک دوربین موبایل هم میتواند در نور خوب، به اندازه کافی خوب باشد. برای برخی هم، امکان چاپ عکس در اندازه یک آلبوم کوچک، به اندازه کافی خوب است.
اگر دوربینی که میخواهید بخرید یا دارید، از نظر کیفیت عکس ها، به اندازه کافی خوب است، بهتر است برای خرید دوربین جدیدتر بیشتر فکر کنید. مثلاً ببینید آیا امکانات و قابلیتهای دوربین بعدیتان برایتان کارآمد است یا امکانات دوربین فعلی هم به اندازه کافی خوب است؟ یا ببینید که اصلاً از امکانات جدید دوربین بعدیتان استفاده میکنید یا صرفاً دوست دارید آن امکانات را “داشته باشد”؟
به عنوان مثال اگر با فایل خام عکاسی میکنید یا به ویرایش فایلهای خام دوربینتان علاقه دارید ، احتمالاً افزایش Dynamic Range حسگر، بیشتر از افزایش رزولوشن آن برایتان مهم خواهد بود.
همچنین، حسگرهای کوچکتر به بدنههای کوچکتر، لنزهای سبکتر و حمل و نقل سادهتر نیز میانجامد که برای انتخاب دوربین بعدی، میتواند برایتان اهمیت زیادی داشته باشد. بنابراین نقطه تناسب بین کیفیت عکسها و قیمت و کارآیی، میتواند برایتان بسیار اهمیت داشته باشد. این خود شما هستید که باید این تناسب را تشخیص داده و دلایل خودتان را با هم متناسب کنید.
مترجم: امیر یاری
منبع:dpreview