اگر شما به اندازه کافی خلاق باشید، میدانید که چه زمانی و چگونه باید قوانین را بشکنید. در این مقاله من به شما کمک میکنم با شکستن قوانین ترکیب بندی هم بتوانید عکسهای خلاقانهای خلق کنید.
افسانه شماره یک: قراردادن سوژه روی نقاط یک سوم
تئوری این قانون این است که هنگامی که شما سوژه را روی یکی از این نقاط قرار دهید، تصویر متوازنتری خواهید داشت. اما اگر میخواهید تنش را به یک تصویر اضافه کنید، سعی کنید سوژه را نزدیک لبههای قاب قرار دهید. به دلیل اینکه سوژه شما در این حالت در جای همیشگی خودش نیست، بیننده را مجبور میکند کمی روی آن وقف کند.
در عکس پائین، علاوه بر اینکه خط افق خیلی پائین است، سوژههای من نیز در گوشه سمت راست پائین قاب قرار گرفته است. علاوه بر این، درحالی که داشتند از کادر خارج میشدند از آنها عکس گرفتم. معمولا توصیه میشود فضای کافی در اطراف سوژه وجود داشته باشد اما اینکه سوژههای من در حال خروج از صحنه هستند، تنش بیشتری به تصویر افزوده است.
در این عکس نیز من افق را نزدیک به بالای قاب قرار دادهام. قرار دادن افق در این قسمت، باعث شده است به جای آسمان تأکید عکس بیشتر روی الگوی شنها باشد.
در دنیای شبکههای اجتماعی امروز، معمولا کاربران عکسها را با سرعت بسیار بالایی میبینند. به همین خاطر شما باید هرکاری که میتوانید را انجام دهید تا حتی برای چند ثانیه هم که شده سرعت خودشان را کم کنند.
افسانه شماره 2: عدم جدا کردن اندام سوژه
شما هیچوقت نباید هنگام عکاسی اعضای بدن انسان را از قسمتهایی مانند زانو، مچ و یا گردن ببرید. در اکثر مواقع نیز این ایدهی خیلی خوبی است؛ اما لحظاتی هم وجود دارد که این کار باعث خراب شدن تمام عکس شما نمیشود. هنگامی که شما یکی از اعضای بدن را قطع میکنید، بیننده را وادار میکنید به چیزهایی که در این عکس قرار ندارد فکر کنند و داستان را در ذهن خودش کامل کند.
[relatedpost post=”18331″]
در اینجا سه عکس را میبینید که من در آنها اندامهای مختلف سوژه را قطع کردهام و حتی در یکی از تصاویر سر سوژه را هم قطع کردهام. من میتوانم تایید کنم که هرکسی این عکسها را دیده است، انتخاب من را در شکستن قوانین ترکیب بندی تحسین کرده است. با این تصمیم خلاقانه من یک احساس رمزآلود بودن به تصاویر خودم اضافه کردهام که اگر سوژه کامل بود نمیتوانستم از آن استفاده کنم.
افسانه شماره سه: اطمینان از تراز بودن خط افق
یکی از چیزهایی که من را آزار میدهد، دیدن عکسهایی از اقیانوس است که درحال خالی شدن از یک طرف عکس است. دلیل این امر هم این است که ذهن ما احساس میکند دنیا تخت است و به همین خاطر در عکسهایی که در آنها خط افق کمی کج است به نظر میرسد چیزی کم دارند. با این وجود شکستن قوانین ترکیب بندی با کج کردن خط افق یکی دیگر از افکتهای خلاقانه برای افزودن تنش به یک عکس است. با کج کردن خط افق شما احساس هیجان را به یک عکس اضافه میکنید.
[relatedpost post=”70781″]
اگر میخواهید یک عکس با خط افق کج بگیرید، فقط مطمئن شوید که این کار را با ذوق انجام میدهید. بیننده عکس باید به صورت واضح متوجه شود که این کار شما عمدی بوده است و به هیچ وجه تصادفی نبوده است.
افسانه شماره چهار:حضور سوژه در تمام کادر عکس
نیازی نیست تمام کادر عکس را با سوژه خودتان پر کنید. شما با استفاده از فضای منفی میتوانید تصاویر فوقالعادهای بسازید. با این روش شما روی اهمیت سوژه تاکید میکنید و یک حس مقیاس به عکس خودتان میدهید.
[relatedpost post=”73700″]
افسانه شماره پنج: ساده سازی
اینکه اتفاقات زیادی در حال رخ دادن داخل عکس باشد، اتفاق بدی نیست و شما باز هم میتوانید با شکستن قوانین ترکیب بندی عکسهای زیبایی بگیرید. دو عکس زیر را درنظر داشته باشید. به دلیل اینکه این عکسها یک سوژه اصلی ندارند، چشم بیننده به صورت کامل داخل عکس حرکت میکند. با انجام این کار، بیننده چند عکس مختلف را میبیند و این عکسها با یکدیگر ترکیب میشوند تا داستان صحنه را بازگو کنند.
معمولا موفقیت چنین عکسهایی به کمی شانس و برنامه ریزی خوب نیاز دارد. هنگام کار با چنین صحنههای پیچیدهای باید مطمئن شوید که پس زمینه خیلی ساده است و با عناصر داستان رقابت نمیکنند.
افسانه شماره شش: اطمینان از نوردهی عالی صحنه
این افسانه ارتباطی به قوانین ترکیب بندی ندارد و شکستن آن به مثابه شکستن قوانین ترکیب بندی نیست. اما به نظر من این موضوع یکی از نکات مهمی است که باید هنگام صحبت درمورد خلاقیت به آن اشاره کنیم. من اغلب از عکاسهای حرفهای شنیدهام که میگویند: “مراقب باش سیاه و سفیدهای خودت را کات نکنید.” اما با تکنولوژی سنسورهای پیشرفته امروزی دوربینهای عکاسی هر روزه در ثبت داینامیک رنج بهتر میشوند. اما با این حال نباید از سایههای تاریک و هایلایتهای خیلی روشن بترسید. من اغلب اوقات رنگهای سیاه خودم را پائینتر میاورم تا سایههای عمیقتری داشته باشم. این کار احساس رمزآلود بودن و تنش را به عکس شما اضافه میکند. من دوست دارم باعث شوم بیننده از خودش بپرسد “در تاریکی چه خبر است؟”
[relatedpost post=”104769″]
در اینجا سه عکس را میبینید که بخش زیادی از کادر سیاه است. برای خلق تصاویری مانند این به دنبال مناطقی باشید که در آنها نور و سایه در کنار هم قرار دارند. نور عکسهای خودتان را کاهش دهید تا سایههای تیرهتری داشته باشید و بتوانید به خوبی روی قسمتهای روشن تاکید کنید.
برای این عکس هم من با شکستن قوانین ترکیب بندی دوربینم را به گونهای تنظیم کردهام که یک تصویر سیاه و سفید با کنتراست بالا بگیرم. در ویرایش نهایی هم بیشتر روی این موارد تاکید کردم. نتیجه تصویری با عناصر گرافیکی قدرتمند خواهد بود.
افسانه شماره هفت: اطمینان از وضوح سوژه
هنری کارتیه برسون میگوید: “وضوح یک مفهوم بورژوازی است.” این نقل قول اهمیت وضوح را به عنوان یکی از مشخصات ضروری یک عکس خوب رد میکند. من هم با این موضوع موافقم. ممکن است افراد زیادی با این موضوع مخالف باشند اما خلق یک عکس خیلی خوب، ارتباط زیادی با وضوح تصویر ندارد. یک نرمی خیلی کم احساس هوایی بودن را به عکس شما تزریق میکند و حتی میتواند احساس حرکت و جریان را هم به آن اضافه کند.
[relatedpost post=”107403″]
جمعبندی
بهترین روش برای اینکه به عنوان یک عکاس رشد کنید، این است که زیاد عکاسی کنید و حین این کار، از شکستن قوانین ترکیب بندی نترسید. درمقابل از آن به عنوان راهنما استفاده کنید، به تجربه کردن بپردازید و به خودتان اجازه دهید که این قوانین را بشکنید. اگر این کار را انجام دهید، همه چیز را به صورت خلاقانهای میبینید.
و در آخر هم مهمترین قانون ترکیب بندی را فراموش نکنید: لذت ببرید.
خوب و جالب بود اما متن نیاز به ویرایش بیشتر داشت … ظاهرا متن توسط یک عکاس نوشته شده ولی اسمی از ایشون ندیدم. ممنون
مرسی برای این مقاله مفید.بنظر من شکستن قوانین برای افزایش خلاقیت کار بسیار سختی هستش و تا زمانی که اصول هرکاری رو به طور کامل و صحیح یاد نگرفته ایم نباید آنهارا بشکنیم.
قطعا تمام عکسهایی که در این مقاله است و با شکستن قوانین همچنان زیبا و خلاقانه هستند توسط عکاسی زبردست گرفته شده است که میدانسته در چه زمانی و مکانی قوانین را بشکند.توصیه من به دوستانی که تازه عکاسی رو شروع کردن این هستش که قبل از تسلط کامل بر تمام اصول و قوانین سعی بر شکستن آنها نداشته باشن.با تشکر
سلام وقتتون بخیر
مقاله ساده و کاربردی بود با تشکر فراوان از تیم نورنگار