من همیشه دنبال روشهای جدید برای بالا بردن کیفیت کارم هستم. این یکی از اهدافی است که باعث میشود حتی زمانی که احساس میکنم درباره ادیت عکس به اندازه کافی میدانم، باز هم این نیاز را در خودم احساس کنم که باید دنبال موضوعات جدیدتری بروم. خوشبختانه دنیای ویرایش عکس و نرمافزار فتوشاپ و همچنین روشهای ادیت عکس با این نرمافزار آنقدر گسترده و متنوع است که همیشه چیزی برای یادگیری وجود دارد تا این تشنگی من برای دانستن موضوعات جدید را برطرف کند. اما چه چیزی باعث میشود تا من همواره دنبال موضوعات جدید باشم؟
این روزها وقتی اینستاگرام عکس های پرتره و عروسی را پیگیری میکنم، میبینم که خیلی از عکاسان، عکسهای خودشان را پریستهای لایتروم ویرایش و تنظیم رنگ میکنند. اما اغلب این رنگها، ترکیب رنگهایی هستند که معمولاً خود من نمیتوانم روی عکس های پرتره و آلبومهای عروسی که برای مشتریانم کار میکنم از آنها استفاده کنم. شاید خیلیها با فیلترهای رنگی اینستاگرام آشنا باشند و خیلی هم از آنها استفاده کنند. اما وقتی آلبومهای عکسهای خودشان را با آن ظاهر و ترکیبهای رنگی میبینند، آن را نمیپسندند و به همین دلیل هم مجبورم تنظیمات رنگی سنگین و Color Grading را از روی آنها حذف کنم.
چالشی که من هر روز صبح، کارم را با آن آغاز میکنم، تنظیم رنگ مجدد عکسهایی است که میبینم.
بیشتر بخوانید: آموزش استفاده از پریستهای لایتروم
البته نه همه عکسها. معمولاً سری به صفحه اینستاگرام خودم میزنم و یکی از عکسهایی که با Color Grading تغییر رنگ پیدا کرده است را باز میکنم و سعی میکنم تا جایی که ممکن است رنگ آن را به حالت طبیعی برگردانم. اغلب موارد، آن عکس را دانلود کرده و سپس در فتوشاپ باز میکنم و سعی میکنم ببینم چطور میتوانم تنظیمات رنگ اصلی آن را بازگردانی کنم. این کار به نوعی مهندسی معکوس ترکیب رنگهای عکس محسوب میشود. اینکه بفهمم کسی که آن را ویرایش کرده، چطور به این تنظیم رنگ رسیده است و سپس سعی کنم این مسیر را برگردم تا عکس به حالت بدون تنظیم رنگ بازگردد.
اما این چالش به همین سادگی نیست. مدت زمانی که برای هر عکس در نظر میگیرم، تنها 3 دقیقه است. یعنی همه سعی خودم را میکنم تا تنها در 3 دقیقه، عکس را مهندسی معکوس کنم. این باعث میشود تا همواره با چالش پیچیدهتری روبرو باشم. اینکه بتوانم از روشهای که میدانم، درس میدهم یا یاد میگیرم، به سرعت و در کمتر از 3 دقیقه استفاده کنم. طبیعی است که وقتی نمیتوانم یک روش ترکیب رنگی را رمزگشایی کنم، مجبورم میشوم تا به دنبال یادگیری آن بروم یا دانستههای قدیمیام را مرور کنم و چیزهایی که فراموش کردهام را دوباره به یاد بیاورم.
این کار، باعث میشود تا آنچه درباره فتوشاپ میدانم و یاد گرفتهام، از حالت کار روزمره و عمومی بیرون آمده و از تکرار و روزمرگی خودم جلوگیری کنم.
واضح است که این عکسها را نگه نمیدارم. ذخیره کردن اشتباهاتم، هیچ سودی برای من ندارد و ذخیره سازی توانمندیهایم هم برای خودم بیفایده است. مهم فقط این است که بفهمم چه چیزی را از یاد بردهام و چه چیزی را بلد نیستم. هر عکس جدید، یک چالش جدید است و خودم هم سعی میکنم از روشهایی استفاده کنم که به تازگی درباره آنها یاد گرفتهام. به عنوان مثال تنظیم رنگ یک عکس، میتواند از روشهای مختلفی مانند پانل Hue Saturation ،Curveها، پنل Levels ،Gradient Map و حتی پلاگینهای مختلفی که در فتوشاپ دارم انجام شود. سعی میکنم هر بار تنها از یکی از آنها استفاده کنم و فقط سه دقیقه به خودم وقت میدهم تا آن را بهبود دهم.
فایده این محدودیتها و انتخابها این است که من هر روز کلی ابزارهای جدید را در پس زمینه ذهن خودم دارم تا در کارهای روزمرهام از آنها استفاده کنم. این کار واقعاً روی روشهای ویرایش من مؤثر است و من تأثیر آنها را به خوبی احساس میکنم. با این کار به خوبی میفهمم که کدام ابزارها در اجرای کدام روشها ضعف دارند و یا چه روشی، برای چه مدلی از عکسها مناسبتر است. من حتی این کار را روی برخی از عکسهای قدیمی آرشیو خودم هم انجام میدهم تا ببینم آیا روشی که قبلاً برای ویرایش عکس در آنها به کار بردهام، میتوانست بهتر شود یا نه.
تأثیر جانبی این کار روی آرشیو قدیمی خودم باعث میشود تا بهبود کارم را ببینم. به عنوان مثال در این تصویر، میبینید که عکسی که حدود یک سال قبل ویرایش کردم، چطور اکنون با روش دیگری ویرایش شده است.
در این تمرین، هر عکسی را میتوان استفاده کرد. لازم نیست حتماً روی عکس های پرتره و عروسی کار کنید. اگرچه این رشته عکاسی مورد علاقه من است، اما همیشه عکسهای دیگری هم در آرشیو خودم دارم که نه تنها از طبیعت، کودکان، مناظر یا حتی عکسهای اینترنتی است، بلکه احتمالاً فایل خام یا RAW آنها را هم در اختیار دارم. در مورد چنین عکسهایی که فایل خام آنها را دارم، از این تمرین به گونهای دیگر بهره میبرم. مثلاً سعی میکنم در کمتر از سه دقیقه، ترکیب رنگی یک عکسی را که همان موقع باز کردم و از آن خوشم آمده است، روی فایل خام عکسی که در آرشیو دارم پیاده کنم.
این تمرین هم برای من بسیار چالش برانگیز است. خصوصاً این روزها که استفاده از ترکیبهای رنگ و نور خاص روی عکسها بسیار مرسوم شده است، به من این امکان را میدهد تا رنگ شناسی خودم را بهبود دهم و با تکنیک هایی مانند Splite Toning، بتوانم تنالیته نورها و سایهها را به طور جداگانه تخمین بزنم.
بیشتر بخوانید: راهی سریع و آسان برای تنظیم رنگ تصاویر در فتوشاپ
این تمرینها تا زمانی که تنها برای دل خودتان عکاسی میکنید، صرفاً مهارت شما را افزایش میدهد. اما اگر روزی بخواهید به صورت حرفهای عکاسی کنید (یعنی از عکاسی کسب درآمد کنید و با مشتریان واقعی سر و کار داشته باشید) به شما این امکان را میدهد تا در کمترین زمان ممکن سفارشات مشتریان را به انجام برسانید و در حرفه و کار خودتان موفقتر باشید.
همچنین برای من که کارگاههای آموزش رتوش و ترمیم عکس برگزار میکنم، یک تمرین مداوم است تا خودم را برای سؤالات پیشبینی نشده کارآموزانم درباره ویرایشهای مختلف رنگ و نور عکس های پرتره آماده کنم و همواره بتوانم دانشم را در این زمینه افزایش دهم.
چالشهایی که شما برای جدا شدن از عادات روزمرهتان انجام میدهیم چیست؟ آیا شما هم تمرینهای مخصوص به خودتان دارید که بتواند روزمرگی و یکنواختی کار را از بین برده و دانش شما را به روز کند؟ درباره آنها در بخش نظرات توضیح دهید تا ما هم از آنها استفاده کنیم.
مترجم: امیر یاری