ویژگی خاص عکاسی ماکرو این است که سوژه فاصله خیلی کمی با دوربین دارد. با اینکه این فاصله کم میتواند تصاویر خیلی زیبایی را خلق کند اما این نوع عکاسی چالشهای فنی خاص خودش را دارد. در این مقاله من به یکی از مشهودترین چالشهای این نوع عکاسی یعنی کنترل عمق میدان در عکاسی ماکرو میپردازم. عمق میدان به فاصلهای در جلو و پشت نقطه فوکوس اشاره دارد که در آن سوژه به صورت واضح مشخص است. همانطور که قبلا اشاره شد، کنترل عمق میدان نقش ویژهای در عکاسی ماکرو دارد.
به عکس زیر که از یک حشره زیبا گرفته شده است نگاه کنید؛ به نظر من این عکس، اصلا عکس خوبی نیست اما چرا؟ تقریبا تمام قسمتها و اجزای مهم این حشره مانند شکم، پاها، بال و حتی جلوی سر این حشره نیز خارج از فوکوس هستند.
اما چرا قسمتهای زیادی از اجزای بدن این حشره تار شدهاند؟ این موضوع به خاطر تکنیک فوکوس ضعیف نیست. اگر با دقت نگاه کنید، متوجه میشوید که فوکوس روی چشمهای حشره قرار گرفته است. این کار چه در زمان عکاسی از انسانها و چه در زمان عکاسی از حیوانات کار کاملا درستی است. واضح نبودن جزئیات به دلیل عمق میدان کم در عکاسی ماکرو است. همانطور که اشاره شد عمق میدان فاصلهای در جلو و پشت نقطه فوکوس است که به صورت واضح دیده میشود. در صورتی که عمق میدان خیلی بسته باشد، ما جزئیات خیلی واضحی را فقط در بخش کوچکی از تصویر مشاهده میکنیم.
مقاله مرتبط: عمق میدان زیاد در عکاسی چیست؟ 5 ایده عمق زیاد عکاسی
درک عمق میدان
قبل از اینکه بخواهیم در مورد کنترل بهتر عمق میدان صحبت کنیم، باید فاکتورهایی که کنترل آن را در عکاسی ماکرو تا این اندازه سخت میکند را بشناسیم. عمق میدان به سه فاکتور مختلف وابسته است: میزان گشودگی دیافراگم، فاصله کانونی و فاصلهی سوژه. هنگامی که دو فاکتور دیگر ثابت باشند، تغییر میزان گشودگی دیافراگم باعث میشود عمق میدان بیشتری داشته باشیم استفاده از فاصله کانونی بیشتر هم به معنی عمق میدان کوچکتر است. همچنین عکاسی در فاصله نزدیکتر نیز به عمق میدان کوچکتری در عکاسی ماکرو منجر میشود.
اما عمق میدان در عکاسی ماکرو فقط به دو فاکتور وابسته است: میزان گشودگی دیافراگم و بزرگنمائی. دیافراگم شما هر مقداری که داشته باشد، هرچقدر بزرگنمایی بیشتر باشد، عمق میدان کوچکتر خواهد شد. به همین خاطر عمق میدان در عکاسی ماکرو تا این اندازه کوچک است. در این سبک عکاسی بزرگنمایی از سبکهای دیگر خیلی بیشتر است.
با در نظر داشتن این موضوع بیائید به عکس حشرهای که در ابتدای این بحث دیدیم برگردیم. هنگامی که یک عکاس، عکسی را با این میزان عمق میدان مشاهده میکند، به صورت غریزی فکر میکنند که عکاس از یک دیافراگم خیلی باز (F-number کوچک) استفاده کرده است. اما حقیقت این است که این عکس با دیافراگم f/9.0 گرفته شده است که در خارج از دنیای ماکرو یک دیافراگم خیلی بسته شناخته میشود. این موضوع باعث میشود بزرگنمایی تنها دلیل عمق میدان کم این عکس باشد. این حشره فقط 2 یا 3 میلیمتر طول دارد و من میخواستم به گونهای از آن عکاسی کنم که بخش بزرگی از قاب را پر کند به همین خاطر از بزرگنمایی خیلی زیادی استفاده کردم؛ در این مورد 5:1 بدین معنی که بازتاب حشره روی سنسور دوربین 5 برابر بیشتر از اندازه واقعی خودش بود و به همین خاطر عمق میدان عکس خیلی کم است.
از آنجائی که عمق میدان در عکاسی ماکرو با تغییر دیافراگم و بزرگنمایی تغییر میکند، بیایید ببینیم هنگامی که این دو فاکتور را تغییر میدهیم، چه اتفاقی میافتد. اول میزان دیافراگم: عکسی که در پائین میبینید، با استفاده از یک دهانه دیافراگم خیلی بسته گرفته شده است: f/16. در واقع این میزان دیافراگم به اندازهای بسته است که باعث شده است به دلیل انکسار تصویر وضوح تصویر کاهش یابد. همچنین خیلی هم به خوب شدن تصویر کمک نکرده است؛ عمق میدان خیلی کم است و قسمتهای زیادی از سوژه خارج از فوکوس هستند.
دومین کاری که میتوانیم انجام دهیم، این است که با دور شدن از سوژه، بزرگنمایی را کاهش دهیم. این کار مطمئنا باعث افزایش عمق میدان خواهد شد. با این وجود این راهکار دو مشکل بزرگ ایجاد میکند. دور شدن از سوژه باعث میشود سوژه فضای کمتری از کل تصویر را اشغال کند و شما را وادار میکند که تصویر را در پردازش نهایی کراپ کنید. با اینکه کراپ کردن تصویر باعث میشود بیننده فکر کند شما عکس را از نزدیک گرفتهاید اما جزئیات تصویر شما کمتر خواهد بود و یکی از عناصری که باعث زیبایی تصویر میشود را از بین میبرد.
علاوه بر این به عنوان یک عکاس حیات وحش، همیشه ترجیح میدهم که عکس نهایی من تا جای ممکن به صحنه نزدیک باشد و استفاده از بزرگنمایی کم و سپس کراپ کردن عکس با این خواسته من در تضاد است. به همین خاطر ترجیح میدهم تا جای ممکن ازین کار دوری کنم.
تغییر ترکیب عکس به منظور دستیابی به عمق میدان بهتر در عکاسی ماکرو
نگاهی به تصویر زیر بیاندازید، در مقایسه با عکس قبلی دیافراگم دوربین در زمان گرفتن این عکس بازتر بوده است و از ضریب بزرگنمایی بیشتری هم استفاده کردهام. هر دو این موارد باعث میشوند عمق میدان به شدت کاهش یابد اما در تصویر اینطور به نظر نمیرسد و تقریبا تمام قسمتهای حشره در فوکوس هستند.
تفاوت این عکس با عکس قبلی در این است که من با زاویهای از آن عکاسی کردهام که به من این امکان را داده است که تمام قسمتهای جالب آن را روی یک نقطه فوکوس قرار دهم. به یاد داشته باشید که عمق میدان فاصلهای که در جلو و عقب نقطه فوکوس شفاف است را مشخص میکند. با این وجود تمام نقاطی که فاصله ثابتی با نقطه فوکوس داشته باشند، به خوبی دیده میشوند و عمق میدان تاثیری در وضوح این بخشها ندارد. کاری که من در اینجا انجام دادم این بود که با دقت دوربین را جایگذاری کردم و به گونهای نقطه فوکوس را تنظیم کردم که تمام نقاط مهم به صورت موازی با هم قرار بگیرند و یک فاصله برابر با لنز داشته باشند.
چیزی که مهم است راجع به این عکس بدانید این است که ما عمق میدان را افزایش ندادهایم و هنوز هم عمق میدان خیلی کمی در اختیار داریم. به پای جلو سمت راست حشره نگاه کنید، فقط یک میلیمتر از پای چپ حشره دورتر است اما باز هم در فوکوس نیست. همچنین میتوانید با نگاه کردن به بالهای حشره نیز نقش فاصله در عمق میدان را مشاهده کنید.
بیایید به یک عکس دیگر نگاه کنیم. از پروانهای که در عکس زیر میبینید، با دیافراگم f/8 عکاسی شده است که در دنیای ماکرو یک دیافراگم نسبتا باز است ولی باز هم توانستهام عکس خوبی از این پروانه بگیرم و سر، شکم و بالهای آن را به صورت واضح ثبت کنم. هنگام عکاسی از پروانهها باید در نظر داشته باشید که نقاطی که میخواهید واضح باشند باید روی محور بالا به پائین باشند نه روی محور چپ به راست! فقط در این صورت است که میتوانید تمام بدن پروانه را به صورت واضح ثبت کنید.
عمق میدان مصنوعی: انباشت فوکوس (focus stacking)
پس مشکل حل شد؟ مشخصا خیر! اگر نخواهیم به صورت همراستا با سوژه عکاسی کنیم طور؟ اینکه بخواهیم برای تمام عکسهایی که میگیریم از یک زاویه مستقیم استفاده کنیم، خیلی سخت است. برخی اوقات ممکن است بخواهیم از زاویه روبرو و یا به صورت قطری از یک سوژه عکاسی کنیم. برخی اوقات نیز شکل برخی سوژه به اندازهای عجیب است که هیچ سطح صافی ندارند.
خوشبختانه و به لطف انقلاب دیجیتالی، ما یک روش کارآمد برای افزایش عمق میدان در اختیار داریم. این تکنیک انباشت فوکوس (Focus Stacking) نام دارد و شامل دو مرحله میباشد. مرحله اول در زمان عکاسی است که شما چندین عکس مختلف با ترکیببندی ثابت میگیرید و هر بار فقط روی یک قسمت متفاوت از بدن سوژه فوکوس میکنید. برای مثال در یک عکس روی خرطوم سوژه فوکوس میکنید و در عکس دیگر روی چشمهای آن. شما باید هر چند عکسی که نیاز است را بگیرید. تنها قانونی که اینجا حاکم است این است که روی تمام قسمتهایی که میخواهید در عکس نهایی واضح باشد یک بار فوکوس کنید.
مرحله بعدی در زمان ویرایش نهایی است. نرم افزارهای مختلفی وجود دارند که به صورت خودکار قسمتهای فوکوس شده هر عکس را انتخاب و آنها را با یکدیگر ادغام میکنند تا شما به عکسی برسید که تمام قسمتهای تصویر در آن به صورت واضح دیده میشوند.
انباشت فوکوس یکی از تکنیکهای فوقالعادهای است که برای افزایش عمق میدان در عکاسی ماکرو مورد استفاده قرار میگیرد. درست است که این تکنیک زمان زیادی از شما میگیرد اما هیچ روش بهتری نسبت به این روش برای رسیدن به عمق میدان کافی در عکاسی ماکرو وجود ندارد.